- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۰۳
- بازدید: ۲۳۰۱
- شماره مطلب: ۳۳۹۲
-
چاپ
معراج
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت
وقت دلتنگی همیشه او کنارم مینشست
بیوفا دنیا انیس و همزبانم را گرفت
از سر دوش عمویم عرش حق معلوم بود
«منکر معراج» از من نردبانم را گرفت
من به قول آن عمو فهمم ورای سِنّم است
دیدن تنهایی بابا توانم را گرفت
روز عاشورا چه روزی بود؟ حیراتم هنوز
جانِ کوچک تا بزرگ خاندانم را گرفت
خرمنِ جسمی نحیف و آتشِ داغی بزرگ
درد رد شد از تنم، روح و روانم را گرفت
تار شد تصویر عمه، از سفر بابا رسید!
«آن مَلک» آهی کشید و بعد جانم را گرفت
-
روح زخمی
همین که روح زخمیات، سبک شد از لباسها
زدند روی دستشان، مکاشفه شناسها
چه سایههای مبهمی نشسته زیر پلک تو
چه کرده با ظرافتت، غرور ناسپاسها
-
صحنه را عباس اگر میدید، بیشک مُرده بود
از تماس تازیانه هر تنی آزرده بود
صحنه را عباس اگر میدید بیشک مُرده بود
تا غروب روز عاشورا خدا خود شاهد است
عمۀ سادات را کوچک کسی نشمرده بود
-
بانوی یگانه (برای میلاد سرور زنان عالم)
شأن است و نشانه است بانوی کرم
الـحـق کـه یگـانـه اسـت بـانوی کـرم
گوینـد شفـاعتـش به هرکس برسد
دنـبــال بـهـانـه اسـت بـانــوی کـــرم
معراج
ابر تیره روی ماه آسمانم را گرفت
کربلا از من عموی مهربانم را گرفت
وقت دلتنگی همیشه او کنارم مینشست
بیوفا دنیا انیس و همزبانم را گرفت
از سر دوش عمویم عرش حق معلوم بود
«منکر معراج» از من نردبانم را گرفت
من به قول آن عمو فهمم ورای سِنّم است
دیدن تنهایی بابا توانم را گرفت
روز عاشورا چه روزی بود؟ حیراتم هنوز
جانِ کوچک تا بزرگ خاندانم را گرفت
خرمنِ جسمی نحیف و آتشِ داغی بزرگ
درد رد شد از تنم، روح و روانم را گرفت
تار شد تصویر عمه، از سفر بابا رسید!
«آن مَلک» آهی کشید و بعد جانم را گرفت