مشخصات شعر

شوق وصل

وقتی که آمدی به برم نور دیده‌ام

گفتم که باز هم نکند خواب دیده‌ام

 

بابا منم شکوفۀ سیب سه ساله‌ات

حالا ببین که سرخ و سیاه و رسیده‌ام

 

خیلی میان راه اذیت شدم ولی

رنج سفر به شوق وصالت کشیده‌ام

 

این را بدان که بین تو و تازیانه‌ها

نام تو را به قیمت سیلی خریده‌ام

 

در بین این مسیر پر از غصه بارها

از آسمان ناقه چو باران چکیده‌ام

 

پایم، سرم، تمام تنم درد می‌کند

از بس که زجر در دل صحرا کشیده‌ام

 

کم سو شده دو چشم من از ضربه‌های او

حتی به زور صوت رسا را شنیده‌ام

 

از راه رفتنم تو تعجب نکن که من

طعم بد شکستن پهلو چشیده‌ام

 

پاهای من همه پر تاول شده، ببین

خیلی به روی خاک بیابان دویده‌ام

 

چادر ز عمه قرض گرفتم که زیر آن

پنهان کنم ز روی تو گوش دریده‌ام

 

بشنو تمام خواهش این پیر کودکت

من را ببر که جان تو دیگر بریده‌ام

 

عمه که پاسخی به سئوالم نمی‌دهد

آیا شبیه مادر قامت خمیده‌ام؟

 

پاهای من همه پر تاول شده ز بس

از ترس او میان بیابان دویده‌ام

شوق وصل

وقتی که آمدی به برم نور دیده‌ام

گفتم که باز هم نکند خواب دیده‌ام

 

بابا منم شکوفۀ سیب سه ساله‌ات

حالا ببین که سرخ و سیاه و رسیده‌ام

 

خیلی میان راه اذیت شدم ولی

رنج سفر به شوق وصالت کشیده‌ام

 

این را بدان که بین تو و تازیانه‌ها

نام تو را به قیمت سیلی خریده‌ام

 

در بین این مسیر پر از غصه بارها

از آسمان ناقه چو باران چکیده‌ام

 

پایم، سرم، تمام تنم درد می‌کند

از بس که زجر در دل صحرا کشیده‌ام

 

کم سو شده دو چشم من از ضربه‌های او

حتی به زور صوت رسا را شنیده‌ام

 

از راه رفتنم تو تعجب نکن که من

طعم بد شکستن پهلو چشیده‌ام

 

پاهای من همه پر تاول شده، ببین

خیلی به روی خاک بیابان دویده‌ام

 

چادر ز عمه قرض گرفتم که زیر آن

پنهان کنم ز روی تو گوش دریده‌ام

 

بشنو تمام خواهش این پیر کودکت

من را ببر که جان تو دیگر بریده‌ام

 

عمه که پاسخی به سئوالم نمی‌دهد

آیا شبیه مادر قامت خمیده‌ام؟

 

پاهای من همه پر تاول شده ز بس

از ترس او میان بیابان دویده‌ام

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×