- تاریخ انتشار: ۱۳۹۳/۰۴/۲۲
- بازدید: ۲۱۵۸
- شماره مطلب: ۳۳۲
-
چاپ
میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام
ای دل از این نداری خود دست برندار
از چشم نوبهاری خود دست برندار
یعنی ز وضع جاری خود دست برندار
از حُسن همجواری خود دست برندار
هر لحظه فرصت نفحاتی دوباره هست
وقتی کریم هست یقین کن که چاره هست
گفتم بیایم از نفست زیر و رو شوم
دنبال نان سفرۀ تو کو به کو شوم
مثل نسیم با کرمت رو به رو شوم
من هم به لطف عام تو با آبرو شوم
دیدم ته صفوفِ گداها نشستهام
یک کوچه مانده آخر دنیا نشستهام
پر میکشند با پر و بالت نسیمها
تا آن سوی بلندی قد حریمها
خواهش بهانهایست که از آن قدیمها
افتاده در نگاه همه یاکریمها
دست مرا بگیر، مرا یک ستاره نیست
«در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست»
«یک» خواستم، عطای تو چندین برابر است
لطف کمِ تو از سر دنیا فراتر است
اصلا کلید باغ بهشتی بر این در است
«از هر زبان که میشنوم نامکرر است»
یک قصه بیش نیست که ما سر سپردهایم
هر نان تازه را سر این سفره خوردهایم
تو میرسی و غنچۀ لبخند میرسد
اردیبهشت در تب اسفند میرسد
در خانۀ ولیّ خدا قند میرسد
زیباترین نتیجۀ پیوند میرسد
قدری بخند دور و بر تو حبیب هست
«در غنچهای هنوز و صدت عندلیب هست»
تو نور پرفروغ محلات خوبها
آیینۀ بهاری آیات خوبها
یعنی شروع سلسله سادات خوبها
ماهی میان ماه مناجات خوبها
وقت نماز آمده در انتظار تو
ای ما فدای آن بدن لرزهدار تو!
تو بر فراز کوه کرم ایستادهای
شاهی به روی خاک، ولی سر نهادهای
با این همه شبیه نفس صاف و سادهای
حاجی عشق میشوی امّا پیادهای
چشم عنایت از همه سو دوختی به ما
راهِ چگونه زیستن آموختی به ما
جولان تیغ دست تو بیداد میکند
یک لشکر از قیام تو فریاد میکند
کشته کنار داغ جمل باد میکند
دل را طنین «یا حسن» آباد میکند
طوفان تیغ را به تماشا گذاشتی
بر عرشِ افتخار و شرف پا گذاشتی
بغض کبود یاس خدا در گلو شکست
حق در سکوت بود و صدا در گلو شکست
آن گریههای عقده گشا در گلو شکست
تصویر تلخ خاطرهها در گلو شکست
آری عصای مادر آیینهها شدی
پاره جگر! تو هم جگر داغ ما شدی
از نالههای پرغم مادر که بگذریم
از کوچه و شقایق پرپر که بگذریم
از لحظههای پشت همان در که بگذریم
از غربت شبانۀ حیدر که بگذریم
از تو، غروب کربوبلا میتوان شنید
«لا یوم کَیومَکَ» را میتوان شنید
-
رزق اشک
چشمی که رزق اشک جاری را ببیند
قطعاً بهشت رستگاری را ببیندعمر شکوفه، از خودش تا میوۀ خوب
باید که باران بهاری را ببیند -
با چشمهای غیرت سقّا
زرد و کبود و سرخ شد اما هنوز هم
دارد عزای دیدن بابا هنوز هم
تا تاول دوبارهای از راه میرسد
با گریه آه میکشد آن را هنوز هم -
عرش مال تو شد
رسید وقت رسیدن به ضربههای کسی
شکست حنجـره اما به زیر پای کسیآهای خنجـر کهنه! نمیشود نبری؟
نمیشود که بمیرد کسی به جای کسی؟ -
واقعاً؟!
تا سحر مانده تو خورشید درخشان شدهای؟
گل آغوش من سوخته دامان شدهای؟
مادرم تاب ندارم که ببینم خاری
رفته در پات و کمی غمزده از آن شدهای
میلاد امام حسن مجتبی علیه السلام
ای دل از این نداری خود دست برندار
از چشم نوبهاری خود دست برندار
یعنی ز وضع جاری خود دست برندار
از حُسن همجواری خود دست برندار
هر لحظه فرصت نفحاتی دوباره هست
وقتی کریم هست یقین کن که چاره هست
گفتم بیایم از نفست زیر و رو شوم
دنبال نان سفرۀ تو کو به کو شوم
مثل نسیم با کرمت رو به رو شوم
من هم به لطف عام تو با آبرو شوم
دیدم ته صفوفِ گداها نشستهام
یک کوچه مانده آخر دنیا نشستهام
پر میکشند با پر و بالت نسیمها
تا آن سوی بلندی قد حریمها
خواهش بهانهایست که از آن قدیمها
افتاده در نگاه همه یاکریمها
دست مرا بگیر، مرا یک ستاره نیست
«در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست»
«یک» خواستم، عطای تو چندین برابر است
لطف کمِ تو از سر دنیا فراتر است
اصلا کلید باغ بهشتی بر این در است
«از هر زبان که میشنوم نامکرر است»
یک قصه بیش نیست که ما سر سپردهایم
هر نان تازه را سر این سفره خوردهایم
تو میرسی و غنچۀ لبخند میرسد
اردیبهشت در تب اسفند میرسد
در خانۀ ولیّ خدا قند میرسد
زیباترین نتیجۀ پیوند میرسد
قدری بخند دور و بر تو حبیب هست
«در غنچهای هنوز و صدت عندلیب هست»
تو نور پرفروغ محلات خوبها
آیینۀ بهاری آیات خوبها
یعنی شروع سلسله سادات خوبها
ماهی میان ماه مناجات خوبها
وقت نماز آمده در انتظار تو
ای ما فدای آن بدن لرزهدار تو!
تو بر فراز کوه کرم ایستادهای
شاهی به روی خاک، ولی سر نهادهای
با این همه شبیه نفس صاف و سادهای
حاجی عشق میشوی امّا پیادهای
چشم عنایت از همه سو دوختی به ما
راهِ چگونه زیستن آموختی به ما
جولان تیغ دست تو بیداد میکند
یک لشکر از قیام تو فریاد میکند
کشته کنار داغ جمل باد میکند
دل را طنین «یا حسن» آباد میکند
طوفان تیغ را به تماشا گذاشتی
بر عرشِ افتخار و شرف پا گذاشتی
بغض کبود یاس خدا در گلو شکست
حق در سکوت بود و صدا در گلو شکست
آن گریههای عقده گشا در گلو شکست
تصویر تلخ خاطرهها در گلو شکست
آری عصای مادر آیینهها شدی
پاره جگر! تو هم جگر داغ ما شدی
از نالههای پرغم مادر که بگذریم
از کوچه و شقایق پرپر که بگذریم
از لحظههای پشت همان در که بگذریم
از غربت شبانۀ حیدر که بگذریم
از تو، غروب کربوبلا میتوان شنید
«لا یوم کَیومَکَ» را میتوان شنید
با سلام و تبریک میلاد امام مجتبی علیه السلام و دعا برای قبولی همه ی طاعات همه ی عزیزان، بنظر می رسد "برمدار" مناسب تر و صحیح تر از "بر ندار" باشد. ای دل از این نداری خود دست برمدار از چشم نوبهاری خود دست برمدار یعنی ز وضع جاری خود دست برمدار از حُسن همجواری خود دست برمدار با پوزش و سپاس؛ التماس دعا