دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
تیر بلا

هر چه حسن است، همه ذکر حسن می‌گویند

ذکر زیبای تو گل‌ها به چمن می‌گویند

 

بلبلان یکسره در دشت و دمن می‌گویند

همه از حال غریبی به وطن می‌گویند

 

غمش ز جنس حسین است هرکه مظلوم است

نه بوی مشک، نه چون بوی نافۀ ختن است

نه بوی یاسمن است این، نه بوی یاس من است

 

نه بوی چادر خاکی، نه عطر آن گودال

بقیع، روضۀ مکشوف کوچه و زدن است

 

سجاده‌اش بر غربت او گریه کرده

از بار داغش پشت پیغمبر شکسته

تنهاترین سردار بی لشگر، شکسته

 

سجاده‌اش بر غربت او گریه کرده

پای غریبی‌اش دل منبر شکسته

 

مثل زینب، بلند گریه کنیم

باید امشب بلند گریه کنیم

مثل زینب، بلند گریه کنیم

 

که مرتب بلند گریه کنیم

سوخت از تب، بلندگریه کنیم

 

به لب خشک تو از جام محرم دادند

 

مثل بغض از وسط حنجره برخاسته‌ایم

همچو اشک از غم یک خاطره برخاسته‌ایم

با دو صد حاجت و درد و گره برخاسته‌ایم

به هواى حرم سامره برخاسته‌ایم

 

به حجره روضۀ عطشان کربلا داری

تویی که جود و عطا بر امام‌ها داری

چقدر لطف و سخاوت برای ما داری؟

 

جواد فاطمه، ارث از کریمِ او بردی

غریبِ خانه شدن را ز مجتبا داری

 

شاخۀ طوبی

همدم یار شدن دیدۀ تر می‌خواهد

پیر میخانه شدن اشک سحر می‌خواهد

 

عاشقی کار دل مصلحت اندیشان نیست

قدم اول این راه جگر می‌خواهد

 

تا کربلا رسید صدای سکوت تو

این خانواده آینه‌های خدائی‌اند

در انتهای جادۀ بی انتهائی‌اند

 

خیل ملک مقابلشان سجده می‌کنند

اینها خدا نی‌اند، ولیکن خدائی‌اند

 

صلح بشر

برای صلح بشر می‌زنند مردان تیغ

اگر به صبر ببینی، حسین هم حسنی است

 

قاسم او از عموی خویش عسل خورد

جود خداوندی است در کف جودش

شعشعۀ کبریاست ضوء وجودش

عرصۀ لاهوت شمّه‌ای ز حدودش

هست حدودش ثُغور حیّ ودودش

آنکه ودود از میان خلق ستودش

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×