- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۲۴
- بازدید: ۱۷۰۷
- شماره مطلب: ۳۰۰۱
-
چاپ
عزم قیامت
با حاجیان ساکن، حجّت تمام کردی
از کعبه دل بریدی، عزم قیام کردی
گفتی که جدِّ من گفت، این حجّ آخر توست
اتمام حجّت آنجا، با خاص و عام کردی
یک مشت خون خود را، بر آسمان فشاندی
ای آسمان دوباره، شُرب مدام کردی
زمزم به جوش آمد، اصغر به گریه افتاد
خون گلوی او را، تا استلام کردی
در کعبه حاجیانی، با رمی جَمرَه سرگرم
در کربلا تو امّا، حج را تمام کردی
احرام بستن تو، آن سال حالتی داشت
ماه محرّمت را، ذیالحجّه نام کردی
لبّیک بود آن سال، ذکر تشهّد تو
خواندی نماز صبح و در دل سلام کردی
-
خلقت دوباره
کربلا به خون خود تپیدن است
جرعه جرعه مرگ را چشیدن است
کربلا صفا و مروهای شگفت
پا به پای تشنگی دویدن است
روضه نیست کربلا که بشنوی
کربـــلا سر بریده دیدن است -
کعبۀ من
دل نیست اینکه دارم، گنجینۀ غم توست
بیگانه باد با غیر، این دل که محرم توست
ورد زبانم امسال، ذکر مصیبتت بودامسال عالم من، در فکر عالم توست
-
چه سایهای!
اگر چه مادر تو، دختر پیمبر نیست
کسی حسینِ علی را، چنین برادر نیست
حسین، پیش تو، انگار در کنار علی است
کسی چنان که تو، هرگز شبیه حیدر نیست
-
احرام خون
فرمود: «مکّه مسموم»، فرمود: «مکّه سَم شد»
این خانه بار دیگر، بازار بیش و کم شد
دیشب دوباره جدّم، آمد به خوابم و گفت:
این خانه بار دیگر، جُرثومۀ صنم شد
عزم قیامت
با حاجیان ساکن، حجّت تمام کردی
از کعبه دل بریدی، عزم قیام کردی
گفتی که جدِّ من گفت، این حجّ آخر توست
اتمام حجّت آنجا، با خاص و عام کردی
یک مشت خون خود را، بر آسمان فشاندی
ای آسمان دوباره، شُرب مدام کردی
زمزم به جوش آمد، اصغر به گریه افتاد
خون گلوی او را، تا استلام کردی
در کعبه حاجیانی، با رمی جَمرَه سرگرم
در کربلا تو امّا، حج را تمام کردی
احرام بستن تو، آن سال حالتی داشت
ماه محرّمت را، ذیالحجّه نام کردی
لبّیک بود آن سال، ذکر تشهّد تو
خواندی نماز صبح و در دل سلام کردی