- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۲/۰۶
- بازدید: ۸۵۴
- شماره مطلب: ۲۸۳۶
-
چاپ
ماه...
بعد از تو روزگار زمین شد سیاه، ماه
غم ماند و موج ماند و عطش ماند و آه، ماه
خورشید شرح حال تو را اینچنین نوشت
بیسرزمینتر از همه بیسر پناه، ماه
دنیا پس از تو زود به پایان خود رسید
خورشید را بیاورم آیا گواه، ماه؟
حالا غریب هستی و بغض تو در گلوست
دیروز گریههای علی بود و چاه، ماه
زینب غروب روز دهم آب را که دید
گاهی به یاد علقمه افتاد و گاه، ماه
حالا به من که محو علمداری توام
گاهی اشارهای کن و گاهی نگاه، ماه
این روزها هوای دلم ابری و بد است
حالی بپرس از من گم گرده راه، ماه
-
میهمانی آتش
«ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد»
سفیدرویی عالم نصیب عابس شد
شجاع و پردل و جرئت، بلندبالا بود
همان که شیر سیاه سپاه مولا بود
-
بند هجدهم از ترکیب بند حضرت عباس (ع)
مفتاح غزلهای به بنبست رسیده!
این شعر، مرا باز به سمت تو کشیده
زینب چه دلی داشت که با آن لب عطشان
از کوفه به دنبال تو تا شام دویده
-
بند هفدهم از ترکیب بند حضرت عباس (ع)
عشقی که نمودست چنین عزم تو را جزم؟
ای با علی و مالک اشتر شده همرزم
مبهوت تو هستند امامان و شهیدان
مفتون تو هستند رسولان اوالوالعزم
-
بند شانزدهم از ترکیب بند حضرت عباس (ع)
ای تشنگیات بیشتر از حد تحمّل
لبهای عطشناک تو دریای تغزّل
شمشیر تو آیینۀ شمشیر یدالله
اسب تو در آن معرکه یادآور دلدل
ماه...
بعد از تو روزگار زمین شد سیاه، ماه
غم ماند و موج ماند و عطش ماند و آه، ماه
خورشید شرح حال تو را اینچنین نوشت
بیسرزمینتر از همه بیسر پناه، ماه
دنیا پس از تو زود به پایان خود رسید
خورشید را بیاورم آیا گواه، ماه؟
حالا غریب هستی و بغض تو در گلوست
دیروز گریههای علی بود و چاه، ماه
زینب غروب روز دهم آب را که دید
گاهی به یاد علقمه افتاد و گاه، ماه
حالا به من که محو علمداری توام
گاهی اشارهای کن و گاهی نگاه، ماه
این روزها هوای دلم ابری و بد است
حالی بپرس از من گم گرده راه، ماه