- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۱۱
- بازدید: ۳۹۵۰
- شماره مطلب: ۲۶۷۰
-
چاپ
حضرت امام حسین (ع)
از ازل در غمت عزادارم
روسیاهم، ولی تو را دارم
تا که دور سر تو میگردم
با ملائک برو بیا دارم
تا نفس دارم از تو میخوانم
تا که در حنجره صدا دارم
در هر خانه را نخواهم زد
من به ارباب خود وفا دارم
تو فراوان شبیه من داری
من ولی مثل تو کجا دارم؟
از دلم خوب باخبر هستی
شوق دیدار کربلا دارم
-
دو ششگوشه
آمده تا سخن از چشم خود آغاز کند
دهمین پنجره را سمت خدا باز کند
تا که یک پرده، خدا را به من ابراز کند،
جگر شیر بیارید که اعجاز کند
-
ما شاعرت شدیم، ولی محتشم نشد
هرکس به احترام مقام تو خم نشد
آقا نشد، بزرگ نشد، محترم نشد
دل خسته بود و راهی این آستانه شد
دل خسته بود و راهی باغ ارم نشد
-
زینب شاه خراسان
رضا نشست و به معصومهاش نگاه انداخت
چنانکه چشمۀ ذوق مرا به راه انداخت
خدا چه خوب ادا کرده حق مطلب را
به نام فاطمه آورده است زینب را
-
چه میکنی؟
اَصلا رقیه نه، به خدا دختر خودت
یک شب میان کوچه بماند چه میکنی؟
در بین ازدحام و شلوغی بترسد و
یک تن به او کمک نرساند، چه میکنی؟
حضرت امام حسین (ع)
از ازل در غمت عزادارم
روسیاهم، ولی تو را دارم
تا که دور سر تو میگردم
با ملائک برو بیا دارم
تا نفس دارم از تو میخوانم
تا که در حنجره صدا دارم
در هر خانه را نخواهم زد
من به ارباب خود وفا دارم
تو فراوان شبیه من داری
من ولی مثل تو کجا دارم؟
از دلم خوب باخبر هستی
شوق دیدار کربلا دارم