- تاریخ انتشار: ۱۳۹۰/۰۹/۰۶
- بازدید: ۶۴۹۵
- شماره مطلب: ۲۴
-
چاپ
رسیدن به کربلا
موکب شاه فلک فر، در زمین نینوا
چون فرود آمد «تجلی الله فی وادی طـُوی»
تا که خرگاه امامت شد در آنجا استوار
آسمان زد کوس «الرحمن علی العرش استوی»
گر چه شد ملک عراق از مقدمش رشک حجاز
لیک ز آهنگ حسینی شد پر از شور و نوا
کای دریغا این سلیمان را بساط سلطنت
میرود بر باد و کام اهرمن گردد روا
کعبۀ اسلام را اینجا شود ارکان، خراب
قبلۀ توحید را از هم فرو ریزد قوا
رایت گردون دون، در این زمین گردد نگون
چون بیفتد از کف ماه بنی هاشم، لِوا
باز خواهد شد نمایان صورت شق القمر
باز خواهد شد هویدا معنی «نجم هوی»
سروها در این چمن از بیخ و بن گردد قلم
شاخهای گل در این گلزار، بی برگ و نوا
خاک این وادی بیامیزد بسی با خون پاک
تا که گردد خاک پاکش دردمندان را دوا
در کنار آب، مهمان جان سپارد تشنه لب
آنچنان کز دود آهش تیره گون گردد هوا
خون روان گردد چو نیل از چشمۀ چشم فرات
از فغان کودکان تشنه کام نینوا
کاروان غم رود منزل به منزل تا به شام
صبح، روی شاه، روی نی دلیل و پیشوا
بر سر نی سرپرست بانوان خود بود
ماه روی شاه چون خورشید و خط استوا
زیر زنجیر ستم شد حلقۀ اهل کرم
دستگیر خصم گردد، دستگیر ما سوا
-
خاتون داغ دیده
ای یک جهان برادر! وی نور هر دو دیده!
چون حال زار خواهر، چشم فلک ندیده
بیمحمل و عماری، بیآشنا و یاری
سرگَرد هر دیاری، خاتون داغدیده
-
نالۀ نی
نالهی نی است، ای دل! یا که از لب شاه است؟
یا که نخلهی طور و نغمهی «اَنَا الله» است؟
داستان دستان است، از فراز شاخ گل
یا که بانگ قرآن است، کز شه فلک جاه است؟
-
دلیل گمشدگان
تا تو شدی کشته ما، بیسر و سامان شدیم
یکسره سرگشتهی کوه و بیابان شدیم
خیمه و خرگاه ما، رفت به باد فنا
به لجّهی غم اسیر، دچار توفان شدیم
-
وعدۀ ما و تو
جلوهی روی تو بود، طور مناجات ما
کعبهی کوی تو بود، قبلهی حاجات ما
شربت دیدار تو، آب حیات همه
صحبت این ناکسان، مرگ مفاجات ما
رسیدن به کربلا
موکب شاه فلک فر، در زمین نینوا
چون فرود آمد «تجلی الله فی وادی طـُوی»
تا که خرگاه امامت شد در آنجا استوار
آسمان زد کوس «الرحمن علی العرش استوی»
گر چه شد ملک عراق از مقدمش رشک حجاز
لیک ز آهنگ حسینی شد پر از شور و نوا
کای دریغا این سلیمان را بساط سلطنت
میرود بر باد و کام اهرمن گردد روا
کعبۀ اسلام را اینجا شود ارکان، خراب
قبلۀ توحید را از هم فرو ریزد قوا
رایت گردون دون، در این زمین گردد نگون
چون بیفتد از کف ماه بنی هاشم، لِوا
باز خواهد شد نمایان صورت شق القمر
باز خواهد شد هویدا معنی «نجم هوی»
سروها در این چمن از بیخ و بن گردد قلم
شاخهای گل در این گلزار، بی برگ و نوا
خاک این وادی بیامیزد بسی با خون پاک
تا که گردد خاک پاکش دردمندان را دوا
در کنار آب، مهمان جان سپارد تشنه لب
آنچنان کز دود آهش تیره گون گردد هوا
خون روان گردد چو نیل از چشمۀ چشم فرات
از فغان کودکان تشنه کام نینوا
کاروان غم رود منزل به منزل تا به شام
صبح، روی شاه، روی نی دلیل و پیشوا
بر سر نی سرپرست بانوان خود بود
ماه روی شاه چون خورشید و خط استوا
زیر زنجیر ستم شد حلقۀ اهل کرم
دستگیر خصم گردد، دستگیر ما سوا