- تاریخ انتشار: ۱۳۹۵/۰۴/۰۵
- بازدید: ۱۵۹۴
- شماره مطلب: ۲۱۹۱
-
چاپ
امیر
همیشه ساکن ما طی سالیان مدید!
امیر! فاتح دیرین قلعههای جدید!
شکوه شعلهورت، شاه آسمان ابد
که روشن است هنوز از گذشتههای بعید
بهشت و دوزخی از نو بنا شدند انگار
به پای منبر قانونگذار بیم و امید
از آفرینش آدم سپرد دست خدا
به ذوالفقار جدا کردن سیاه و سپید
اگر نبود خط ذوالفقار، گم میشد
سربریدۀ تاریخ در صدای یزید
پناهگاه جهان شد حضور مرتفعت
که خاک پست، سزاوار سیلهای شدید
هماره تابش خود را به ما سخاوت کن
که تشنهایم به نوری همیشه گرم و جدید
-
برگرد
تلفیق امید و آرزو آمدنت
مضمون هزار پرسوجو آمدنت
برگرد و بدون آب سیرابم کن
با آمدنت فقط عمو! آمدنت
-
چشم به راه
من چشم به راه مشک بر گردن اسب
تا هدیه کنم نوازشی بر تن اسب
از کون و مکان نمیرسد چیزی جز
اخبار فجیع بی تو برگشتن اسب
-
ارتفاع بیسر
تشییع کردیم خود را در ظهر داغی مکدر
تشییع کردیم خود را تا بارگاهت، کبوتر
عصیان سرخ شکنجه، بر جانت افکند پنجه
ما را بپران به اوجت، ای ارتفاع تو بی سر
-
آستانه
با روشنی نام تو شبها منورند
نام تو را همیشه و هر جای میبرند
نام تو آستانۀ صبح سعادت است
شب را به شوق خاک درت سر میآورند
امیر
همیشه ساکن ما طی سالیان مدید!
امیر! فاتح دیرین قلعههای جدید!
شکوه شعلهورت، شاه آسمان ابد
که روشن است هنوز از گذشتههای بعید
بهشت و دوزخی از نو بنا شدند انگار
به پای منبر قانونگذار بیم و امید
از آفرینش آدم سپرد دست خدا
به ذوالفقار جدا کردن سیاه و سپید
اگر نبود خط ذوالفقار، گم میشد
سربریدۀ تاریخ در صدای یزید
پناهگاه جهان شد حضور مرتفعت
که خاک پست، سزاوار سیلهای شدید
هماره تابش خود را به ما سخاوت کن
که تشنهایم به نوری همیشه گرم و جدید