مشخصات شعر

پنجم محرم؛ نزنی...

یک نفس آمده‌ام تا که عمو را نزنی

که به این سینۀ مجروح، تو با پا نزنی

 

ذکر لا حول و لا از دو لبش می‌بارد

با چنین نیزۀ سر سخت به لب‌ها نزنی

 

عمه نزدیک شده بر سر گودال ای تیغ

می‌شود پر به سوی حنجره حالا نزنی؟

 

نیزه‌‍ات را که زدی باز کشیدی بیرون

می‌زنی باز دوباره نشد آیا نزنی؟

 

من از این وادی خون زنده نباید بروم

شک نکن این که پرم را بزنی یا نزنی

 

دست و دل باز شو، ای دست بیا کاری کن

فرصت خوب پریدن شده! در جا نزنی

پنجم محرم؛ نزنی...

یک نفس آمده‌ام تا که عمو را نزنی

که به این سینۀ مجروح، تو با پا نزنی

 

ذکر لا حول و لا از دو لبش می‌بارد

با چنین نیزۀ سر سخت به لب‌ها نزنی

 

عمه نزدیک شده بر سر گودال ای تیغ

می‌شود پر به سوی حنجره حالا نزنی؟

 

نیزه‌‍ات را که زدی باز کشیدی بیرون

می‌زنی باز دوباره نشد آیا نزنی؟

 

من از این وادی خون زنده نباید بروم

شک نکن این که پرم را بزنی یا نزنی

 

دست و دل باز شو، ای دست بیا کاری کن

فرصت خوب پریدن شده! در جا نزنی

۱ نظر
 
  • مجید ۱۳۹۳/۰۴/۲۳

    با سلام و تشکر، به نظر می رسد هر کلمه ی نهی با "م" شروع بشود بهتر و صحیح تر باشد از "ن": شک مکن این که پرم را بزنی یا نزنی. با پوزش

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×