- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۶/۰۳
- بازدید: ۸۲۰۳
- شماره مطلب: ۲۱۲۶
-
چاپ
زائر شدم، زیارتِ این بار کربلاست
امشب به روی مأذنه نقاره میزنم
چشمه شدم، برای تو فوّاره میزنم
تا صبح، مِی به عشق تو همواره میزنم
طرحی برای این دل آواره میزنم
از سمت نور، رایحۀ یار آمده
غوغای عاشقی ست به میدان رزم عشق
به به از این صلابت و این عزم و جزم عشق
گشتم، نگرد، نیست نظامی به نظم عشق
برخیز و بی درنگ بیا سمت بزم عشق
دل دل نکن که حضرت دلدار آمده
مستی زِ حد فراتر و باقیست بادهها
پُر از صدای شُرب شراب است جادهها
گیرند دست رهگذران را فتادهها
ای تکسوار جاده! نظر بر پیادهها...
آن کس که خورده بر در و دیوار آمده
امشب شب توسل بر آستان مِی
ساقی گشوده است درِ بوستان مِی
حالا شروع شد به طنین اذان مِی
گردهمایی همه ی دوستان مِی
بر این بساط ، سایۀ گلزار آمده
شاهیم اگر، گدای درِ آل حیدریم
دلدادگان خواهر و مست برادریم
تنها دلیل اینکه سرافراز محشریم:
سربازهای خانۀ موسی بن جعفریم
سربازها به دار که سردار آمده
وقتی نگاه ماه به گهوارهات فتاد
از شرم طرح چهرۀ تو پای پس نهاد
مجنون شدند عاقل و دیوانه، ابر و باد
حرف جنون زدیم، زلیخا اشاره داد:
یوسفترین قمر سر بازار آمده
خورشید از نقاب افق جلوهگر شده
این فجر صادق است، کمال سحر شده
خاک عین کیمیاست که وقت نظر شده
پژواک ذوالفقار علی بیشتر شده
چون جلوهای زِ حیدر کرّار آمده
نور رضا رسید، مسیحا درست شد
دارالشفا زدند، مداوا درست شد
بست و رواق و صحن حرم تا درست شد
مکه، مدینه، عرش معلّا درست شد
یا کربلا دوباره به تکرار آمده
وقتی نگاه میکنم از راه دورتر
چشمم به گنبد تو شود جفت و جور تر
از هر کجا، ضریح شما پر عبورتر
باید صبور باشم، از این هم صبورتر
در این حریم، خیل گرفتار آمده
هر زائری برای زیارت رسیده است
اول هزار مرتبه منّت کشیده است
هرکس که بهر خویش گناه آفریده است
سلطان طوس آبرویش را خریده است
در توبه خانۀ تو گنهکار آمده
هرگاه در هیاهوی حاجت دعا گرفت
فریاد میزدند: مریضی شفا گرفت
هرکس که درد داشت، زِ هر جا دوا گرفت
گفتند: از کنار ضریح رضا گرفت
دارو بیار، این همه بیمار آمده
فصل الخطابِ صحبتِ با یار کربلاست
تنها نشانۀ دل بیدار، کربلاست
مشهد که میروم دلم انگار کربلاست
زائر شدم، زیارتِ این بار کربلاست
در بزمتان اسیر علمدار آمده
-
به نام نور، به نام مطهّر زهرا (س)
شبی که سیب خدا از درخت عرش افتاد
خدا به نور خدا هدیهای منوّر داد
-
عزای سوختن
نفس نفس زدنم را حسین میبیند
جراحت بدنم را حسین میبیند
نحیف هستم و آتش به جانم افتاده
و شعلههای تنم را حسین میبیند
-
این دختر نحیف، همان نازدانه است
مثل قدیم با دل من، سر نمیکنی
جانم به لب رسید، تو لب تر نمیکنی
حرفی بزن، جواب تو والله سنگ نیست
از چه هوای سورۀ کوثر نمیکنی؟
-
زینب و روضههای کوفه و شام
حال امروز چشمهایم باز
مثل ابر بهار، بارانی ست
یوسف امروز هم نیامده و
شهر در اضطراب کنعانی ست
زائر شدم، زیارتِ این بار کربلاست
امشب به روی مأذنه نقاره میزنم
چشمه شدم، برای تو فوّاره میزنم
تا صبح، مِی به عشق تو همواره میزنم
طرحی برای این دل آواره میزنم
از سمت نور، رایحۀ یار آمده
غوغای عاشقی ست به میدان رزم عشق
به به از این صلابت و این عزم و جزم عشق
گشتم، نگرد، نیست نظامی به نظم عشق
برخیز و بی درنگ بیا سمت بزم عشق
دل دل نکن که حضرت دلدار آمده
مستی زِ حد فراتر و باقیست بادهها
پُر از صدای شُرب شراب است جادهها
گیرند دست رهگذران را فتادهها
ای تکسوار جاده! نظر بر پیادهها...
آن کس که خورده بر در و دیوار آمده
امشب شب توسل بر آستان مِی
ساقی گشوده است درِ بوستان مِی
حالا شروع شد به طنین اذان مِی
گردهمایی همه ی دوستان مِی
بر این بساط ، سایۀ گلزار آمده
شاهیم اگر، گدای درِ آل حیدریم
دلدادگان خواهر و مست برادریم
تنها دلیل اینکه سرافراز محشریم:
سربازهای خانۀ موسی بن جعفریم
سربازها به دار که سردار آمده
وقتی نگاه ماه به گهوارهات فتاد
از شرم طرح چهرۀ تو پای پس نهاد
مجنون شدند عاقل و دیوانه، ابر و باد
حرف جنون زدیم، زلیخا اشاره داد:
یوسفترین قمر سر بازار آمده
خورشید از نقاب افق جلوهگر شده
این فجر صادق است، کمال سحر شده
خاک عین کیمیاست که وقت نظر شده
پژواک ذوالفقار علی بیشتر شده
چون جلوهای زِ حیدر کرّار آمده
نور رضا رسید، مسیحا درست شد
دارالشفا زدند، مداوا درست شد
بست و رواق و صحن حرم تا درست شد
مکه، مدینه، عرش معلّا درست شد
یا کربلا دوباره به تکرار آمده
وقتی نگاه میکنم از راه دورتر
چشمم به گنبد تو شود جفت و جور تر
از هر کجا، ضریح شما پر عبورتر
باید صبور باشم، از این هم صبورتر
در این حریم، خیل گرفتار آمده
هر زائری برای زیارت رسیده است
اول هزار مرتبه منّت کشیده است
هرکس که بهر خویش گناه آفریده است
سلطان طوس آبرویش را خریده است
در توبه خانۀ تو گنهکار آمده
هرگاه در هیاهوی حاجت دعا گرفت
فریاد میزدند: مریضی شفا گرفت
هرکس که درد داشت، زِ هر جا دوا گرفت
گفتند: از کنار ضریح رضا گرفت
دارو بیار، این همه بیمار آمده
فصل الخطابِ صحبتِ با یار کربلاست
تنها نشانۀ دل بیدار، کربلاست
مشهد که میروم دلم انگار کربلاست
زائر شدم، زیارتِ این بار کربلاست
در بزمتان اسیر علمدار آمده