- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۴/۲۰
- بازدید: ۷۰۳۰
- شماره مطلب: ۱۸۳۵
-
چاپ
پیراهن یوسف اثرش از دم مولاست
شمعی که به هر گوشه هزار انجمنش بود
افسوس که عالم همه بیتالحزنش بود
با آن که علی در دل یک خلق، وطن داشت
در جامعه پیوسته غریب وطنش بود
یک زخم به سر داشت، بسی زخم به پیکر
زخم جگرش بیشتر از زخم تنش بود
پیراهن یوسف اثرش از دم مولاست
افسوس که آغشته به خون، پیرهنش بود
از عدل، سخن گفت سخن گفت سخن گفت
افسوس که دشنام، جواب سخنش بود
آن شب که نهادند رویش را به روی خاک
دیدند که خونابه روان از کفنش بود
ای چاه بگو با تو چه میگفت دل شب
شمعی که سحر سوختۀ سوختنش بود
با خنده سخن با همه میگفت و ندیدند
کو جای سخن، پارۀ دل در دهنش بود
مظلوم، علی بود، علی بود که مقتول
شش ماهه و زهرا و حسین و حسنش بود
میثم علـی از دار جهـان رفت دریغا!
کز خون جبین سرخ، گل یاسمنش بود
-
بر حال حسین گریه کردم
ای بیت خدا، خدانگهدار
ای محفل عاشقان بیدار
ای سنگ نشان کوی دلدار
افسوس که با دو چشم خونبار
من از تو جدا شوم دگر بار
ای بیت خدا، خدانگهدار
-
صفایی ز آب فراتم بده
خداحافظ ای کعبه، ای بزم یار
خداحافظ ای بیت پروردگار
خداحافظ ای محفل اهل راز
خداحافظ ای قبلهام در نماز
-
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
مرغ سحرم دانۀ اشکم شده دانه
پیوسته کشد از جگرم شعله زبانه
تن خسته و کوه گنهم بر روی شانه
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
-
حج عبّاس تو در علقمه بود
کعبه، ای بیت خداوند جلیل
ای به سنگت، اثر پای خلیل
کعبه، ای خانۀ امّید همه
کعبه، ای مرکز توحید همه
پیراهن یوسف اثرش از دم مولاست
شمعی که به هر گوشه هزار انجمنش بود
افسوس که عالم همه بیتالحزنش بود
با آن که علی در دل یک خلق، وطن داشت
در جامعه پیوسته غریب وطنش بود
یک زخم به سر داشت، بسی زخم به پیکر
زخم جگرش بیشتر از زخم تنش بود
پیراهن یوسف اثرش از دم مولاست
افسوس که آغشته به خون، پیرهنش بود
از عدل، سخن گفت سخن گفت سخن گفت
افسوس که دشنام، جواب سخنش بود
آن شب که نهادند رویش را به روی خاک
دیدند که خونابه روان از کفنش بود
ای چاه بگو با تو چه میگفت دل شب
شمعی که سحر سوختۀ سوختنش بود
با خنده سخن با همه میگفت و ندیدند
کو جای سخن، پارۀ دل در دهنش بود
مظلوم، علی بود، علی بود که مقتول
شش ماهه و زهرا و حسین و حسنش بود
میثم علـی از دار جهـان رفت دریغا!
کز خون جبین سرخ، گل یاسمنش بود