- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۳/۱۷
- بازدید: ۳۰۴۴
- شماره مطلب: ۱۷۹۵
-
چاپ
پرچم ثاراللَّهی گیرد به دوش
مرغ جانم در قفس پرواز کرد
از خودیّت تا خدا پرواز کرد
خنده، زن، تقدیس کن، تکبیر گو
آشیان بگرفت در آغوش هو
در تجلّی از شرار طور شد
خویش را بر نار زد تا نور شد
تا شود هم صحبت دلدار خویش
نورها پاشید از منقار خویش
کرد بازی با دل و با جان من
دّر مضمون ریخت در دامان من
سلسله از بال فکرم باز کرد
تا دلم در سامره پرواز کرد
گفت کم کن های و هو، هویی بکش
یاس نرگس باز شد، بویی بکش
خود رها از قید قیل و قال کن
در کنار مهد مهدی حال کن
خویش را در خویش گم کن هو بجو
حسن هو را در جمال او بجو
امشب از بیت الحسن خورشید تافت
تیر نورش قلب ظلمت را شکافت
این که تابد در دل شب بی نقاب
آفتاب است آفتاب است آفتاب
دوستان هنگام بینایی شده
طلعت مهدی تماشایی شده
این امید هر نبی و هر ولی است
پای تا سر هم محمّد هم علی است
این به فلک آفرینش ناخداست
این خدا را عبد و عالم را خداست
این پسر چشم و چراغ فاطمه است
این گل امّید باغ فاطمه است
شمع جمع عالمین است این پسر
طالب خون حسین است این پسر
این چراغ بزم، در قلب شب است
این نوید انتقام زینب است
این امام عصر کلّ عصرهاست
صاحب نصر تمام نصرهاست
بردگان موسی به عالم آمده
مردگان! عیسای مریم آمده
شعلهها گل گشت و بت رفت از میان
آمد ابراهیم ابراهیمیان
کعبه! امشب، دور سامرا بگرد
گرد مهد مهدی زهرا بگرد
جام چشم یار، مستم میکند
یا جنون، مهدی پرستم میکند
خیزد از نای درون یا مهدیم
هر کجا رو آورم با مهدیم
دم به دم اعجاز نرگس میکنم
بوی گل از شعر خود حس میکنم
حبّذا روح القدس، پر باز کن
در بهشت ذوق من پرواز کن
وصف آن شیرین شور افکن بگو
هر چه میدانی بگو، با من بگو
گفتن از تو بازگو کردن زمن
ای به قربان لبت بگشا دهن
لب گشا تا من گل افشانی کنم
تو بِدَم تا من ثنا خوانی کنم
کیست مهدی؟ یار مظلومان دهر
کیست مهدی؟ نور مهر و نار قهر
کیست مهدی؟ کعبۀ جان همه
کیست مهدی؟ آرزوی فاطمه
کیست مهدی؟ زخم دل را التیام
کیست مهدی؟ آخرین مرد قیام
کیست مهدی؟ همدمی نشناخته
خلق نادیده به او دل باخته
کیست مهدی؟ نور انوار خدا
کیست مهدی؟ انبیا را مقتدا
کیست مهدی؟ آنکه ذات لم یزل
خوانده ختم الاوصیایش از ازل
کیست مهدی؟ یاور مظلومها
کیست مهدی؟ حامی محرومها
کیست مهدی؟ پور عمران بندهاش
جان صد عیسی بن مریم زندهاش
کیست مهدی؟ حجّت ثانی عشر
کیست مهدی؟ منجی کلّ بشر
سینۀ ظالم نشان تیر او
تکیۀ مظلوم بر شمشیر او
عدلها خاک سمند پیک او
پاسخ فریادها لبّیک او
پیش برق ذوالفقارش روز حرب
کار ناید از سلاح شرق و غرب
نور عزّت خیزد از تکبیر وی
نار ذلّت ریزد از شمشیر وی
گور هر فرعون، نیل خشم او
جان صد موسی اسیر چشم او
روحها مشتاق و سرگردان او
نوحها غرق یم احسان او
قبلۀ آدم خدایی منظرش
عرض حاجت برده حواّ بر دوش
بتگران در عزّ توحیدش ذلیل
بی تبر آید از او کار خلیل
با نگه کار مسیحا میکند
بی عصا لعجاز موسی میکند
پیر کنعان عاشق دیدار او
ماه کنعان بَرده در بازار او
از همه محبوبها محبوبتر
و زهمه خوبان عالم خوبتر
هر چه دارند انبیا و اولیا
در وجودش آفریده کبریا
ای خوش آن روزی که آن خورشید نور
از کنار کعبه فرماید ظهور
قلبها را مهر هم عهدی زند
وز حرم بانگ اناالمهدی؟ زند
تا همه عالم صدایش بشنوند
انس و جن با هم صدایش بشنوند
هر صدایی در جهان گردد خموش
هیچ آوایی نمیآید به گوش
یاورانش گِرد رخ گَردند جمع
همچنان پروانهها بر گرد شمع
ذوالفقار حیدری در مشت او
خاتم توحید در انگشت او
پرچم ثاراللَّهی گیرد به دوش
یالثارت الحسینش دُرِّ گوش
مکه مست عطر و مست بوی او
کعبه میگردد به دور کوی او
چاه زمزم را بود این زمزمه
مرحبا لبیک یابن الفاطمه
با قدوم آن عزیز مصطفی
هم صفا هم مروه میگیرد صفا
گر چه در مکه اقامت میکند
بر همه عالم امامت میکند
خاک ذلّت، گور ظالم میشود
قسط و عدل و داد حاکم میشود
ای تمام آرزوی اهل بیت
وی ظهورت گفتگوی اهل بیت
ای امام عدل و داد و انتقام
آخرین شمشیر قرآن در نیام
ای ضمیر خلق در آئینهات
وی همه فریادها در سینهات
ای تو را بر کل خلقت رهبری
مهدی موعود یابن العسکری
چند ما را در فراقت سوختن
وز شرار دل چراغ افروختن
بی تو خون دل فشاندن تا به کی
صبح جمعه ندبه خواندن تا به کی
چند ذکر اولیا و انبیا
نالۀ مهدی بیا مهدی بیا
ای مسیح آدمیّت خنده کن
آدمیّت را دوباره زنده کن
نسل آدم خویش را از یاد برد
پردۀ حجب و حیا را باد برد
آفتاب ای آفتاب ای آفتاب
تیرگیها کشت امّت را، بتاب
شیعه را در بی کسی چون تو کس است
ای امید! شیعه خون دل بس است
شیعه با تو داده از آغاز دست
میکشد بار بلا را هر چه هست
شیعه از روزی که حیدر شد امیر
با تو بیعت کرد در خمّ غدیر
شیعه نوری از تجلاّی شماست
شیعه برقی از تولاّی شماست
شیعه راهش بوده راه فاطمه
هرگز از سیلی ندارد واهمه
شیعه پیمان بسته زاوّل با علی
نیست حرفی بر لبش جز یا علی
شیعه مثل شمع در تاب و تب است
شیعه فریاد حسین و زینب است
شیعه بین خارها یاس است و بس
شیعه راهش راه عباس است و بس
شیعه آتش را گلستان میکند
خار غم را سرو بستان میکند
مهدی و شیعه چو جان و پیکرند
جان و پیکر هر دو با یکدیگر
شیعه کی گردد جدا از آن مقتدا
تن بمیرد چون شود از جان جدا
هر که عهد خویش با مهدی شکست
چارده معصوم را داده ز دست
وآنکه نشناسد امامش را درست
پایۀ ایمان او سست است، سست
سر به قعر چاه دوزخ برده است
با مرام جاهلیّت مرده است
تا حیات عالم است و آدم است
راه اهل البیت راه میثم است
-
بر حال حسین گریه کردم
ای بیت خدا، خدانگهدار
ای محفل عاشقان بیدار
ای سنگ نشان کوی دلدار
افسوس که با دو چشم خونبار
من از تو جدا شوم دگر بار
ای بیت خدا، خدانگهدار
-
صفایی ز آب فراتم بده
خداحافظ ای کعبه، ای بزم یار
خداحافظ ای بیت پروردگار
خداحافظ ای محفل اهل راز
خداحافظ ای قبلهام در نماز
-
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
مرغ سحرم دانۀ اشکم شده دانه
پیوسته کشد از جگرم شعله زبانه
تن خسته و کوه گنهم بر روی شانه
من عبد گنهکارم و تو حی یگانه
-
حج عبّاس تو در علقمه بود
کعبه، ای بیت خداوند جلیل
ای به سنگت، اثر پای خلیل
کعبه، ای خانۀ امّید همه
کعبه، ای مرکز توحید همه
پرچم ثاراللَّهی گیرد به دوش
مرغ جانم در قفس پرواز کرد
از خودیّت تا خدا پرواز کرد
خنده، زن، تقدیس کن، تکبیر گو
آشیان بگرفت در آغوش هو
در تجلّی از شرار طور شد
خویش را بر نار زد تا نور شد
تا شود هم صحبت دلدار خویش
نورها پاشید از منقار خویش
کرد بازی با دل و با جان من
دّر مضمون ریخت در دامان من
سلسله از بال فکرم باز کرد
تا دلم در سامره پرواز کرد
گفت کم کن های و هو، هویی بکش
یاس نرگس باز شد، بویی بکش
خود رها از قید قیل و قال کن
در کنار مهد مهدی حال کن
خویش را در خویش گم کن هو بجو
حسن هو را در جمال او بجو
امشب از بیت الحسن خورشید تافت
تیر نورش قلب ظلمت را شکافت
این که تابد در دل شب بی نقاب
آفتاب است آفتاب است آفتاب
دوستان هنگام بینایی شده
طلعت مهدی تماشایی شده
این امید هر نبی و هر ولی است
پای تا سر هم محمّد هم علی است
این به فلک آفرینش ناخداست
این خدا را عبد و عالم را خداست
این پسر چشم و چراغ فاطمه است
این گل امّید باغ فاطمه است
شمع جمع عالمین است این پسر
طالب خون حسین است این پسر
این چراغ بزم، در قلب شب است
این نوید انتقام زینب است
این امام عصر کلّ عصرهاست
صاحب نصر تمام نصرهاست
بردگان موسی به عالم آمده
مردگان! عیسای مریم آمده
شعلهها گل گشت و بت رفت از میان
آمد ابراهیم ابراهیمیان
کعبه! امشب، دور سامرا بگرد
گرد مهد مهدی زهرا بگرد
جام چشم یار، مستم میکند
یا جنون، مهدی پرستم میکند
خیزد از نای درون یا مهدیم
هر کجا رو آورم با مهدیم
دم به دم اعجاز نرگس میکنم
بوی گل از شعر خود حس میکنم
حبّذا روح القدس، پر باز کن
در بهشت ذوق من پرواز کن
وصف آن شیرین شور افکن بگو
هر چه میدانی بگو، با من بگو
گفتن از تو بازگو کردن زمن
ای به قربان لبت بگشا دهن
لب گشا تا من گل افشانی کنم
تو بِدَم تا من ثنا خوانی کنم
کیست مهدی؟ یار مظلومان دهر
کیست مهدی؟ نور مهر و نار قهر
کیست مهدی؟ کعبۀ جان همه
کیست مهدی؟ آرزوی فاطمه
کیست مهدی؟ زخم دل را التیام
کیست مهدی؟ آخرین مرد قیام
کیست مهدی؟ همدمی نشناخته
خلق نادیده به او دل باخته
کیست مهدی؟ نور انوار خدا
کیست مهدی؟ انبیا را مقتدا
کیست مهدی؟ آنکه ذات لم یزل
خوانده ختم الاوصیایش از ازل
کیست مهدی؟ یاور مظلومها
کیست مهدی؟ حامی محرومها
کیست مهدی؟ پور عمران بندهاش
جان صد عیسی بن مریم زندهاش
کیست مهدی؟ حجّت ثانی عشر
کیست مهدی؟ منجی کلّ بشر
سینۀ ظالم نشان تیر او
تکیۀ مظلوم بر شمشیر او
عدلها خاک سمند پیک او
پاسخ فریادها لبّیک او
پیش برق ذوالفقارش روز حرب
کار ناید از سلاح شرق و غرب
نور عزّت خیزد از تکبیر وی
نار ذلّت ریزد از شمشیر وی
گور هر فرعون، نیل خشم او
جان صد موسی اسیر چشم او
روحها مشتاق و سرگردان او
نوحها غرق یم احسان او
قبلۀ آدم خدایی منظرش
عرض حاجت برده حواّ بر دوش
بتگران در عزّ توحیدش ذلیل
بی تبر آید از او کار خلیل
با نگه کار مسیحا میکند
بی عصا لعجاز موسی میکند
پیر کنعان عاشق دیدار او
ماه کنعان بَرده در بازار او
از همه محبوبها محبوبتر
و زهمه خوبان عالم خوبتر
هر چه دارند انبیا و اولیا
در وجودش آفریده کبریا
ای خوش آن روزی که آن خورشید نور
از کنار کعبه فرماید ظهور
قلبها را مهر هم عهدی زند
وز حرم بانگ اناالمهدی؟ زند
تا همه عالم صدایش بشنوند
انس و جن با هم صدایش بشنوند
هر صدایی در جهان گردد خموش
هیچ آوایی نمیآید به گوش
یاورانش گِرد رخ گَردند جمع
همچنان پروانهها بر گرد شمع
ذوالفقار حیدری در مشت او
خاتم توحید در انگشت او
پرچم ثاراللَّهی گیرد به دوش
یالثارت الحسینش دُرِّ گوش
مکه مست عطر و مست بوی او
کعبه میگردد به دور کوی او
چاه زمزم را بود این زمزمه
مرحبا لبیک یابن الفاطمه
با قدوم آن عزیز مصطفی
هم صفا هم مروه میگیرد صفا
گر چه در مکه اقامت میکند
بر همه عالم امامت میکند
خاک ذلّت، گور ظالم میشود
قسط و عدل و داد حاکم میشود
ای تمام آرزوی اهل بیت
وی ظهورت گفتگوی اهل بیت
ای امام عدل و داد و انتقام
آخرین شمشیر قرآن در نیام
ای ضمیر خلق در آئینهات
وی همه فریادها در سینهات
ای تو را بر کل خلقت رهبری
مهدی موعود یابن العسکری
چند ما را در فراقت سوختن
وز شرار دل چراغ افروختن
بی تو خون دل فشاندن تا به کی
صبح جمعه ندبه خواندن تا به کی
چند ذکر اولیا و انبیا
نالۀ مهدی بیا مهدی بیا
ای مسیح آدمیّت خنده کن
آدمیّت را دوباره زنده کن
نسل آدم خویش را از یاد برد
پردۀ حجب و حیا را باد برد
آفتاب ای آفتاب ای آفتاب
تیرگیها کشت امّت را، بتاب
شیعه را در بی کسی چون تو کس است
ای امید! شیعه خون دل بس است
شیعه با تو داده از آغاز دست
میکشد بار بلا را هر چه هست
شیعه از روزی که حیدر شد امیر
با تو بیعت کرد در خمّ غدیر
شیعه نوری از تجلاّی شماست
شیعه برقی از تولاّی شماست
شیعه راهش بوده راه فاطمه
هرگز از سیلی ندارد واهمه
شیعه پیمان بسته زاوّل با علی
نیست حرفی بر لبش جز یا علی
شیعه مثل شمع در تاب و تب است
شیعه فریاد حسین و زینب است
شیعه بین خارها یاس است و بس
شیعه راهش راه عباس است و بس
شیعه آتش را گلستان میکند
خار غم را سرو بستان میکند
مهدی و شیعه چو جان و پیکرند
جان و پیکر هر دو با یکدیگر
شیعه کی گردد جدا از آن مقتدا
تن بمیرد چون شود از جان جدا
هر که عهد خویش با مهدی شکست
چارده معصوم را داده ز دست
وآنکه نشناسد امامش را درست
پایۀ ایمان او سست است، سست
سر به قعر چاه دوزخ برده است
با مرام جاهلیّت مرده است
تا حیات عالم است و آدم است
راه اهل البیت راه میثم است