- تاریخ انتشار: ۱۳۹۴/۰۱/۳۰
- بازدید: ۲۶۷۳
- شماره مطلب: ۱۵۴۷
-
چاپ
آیینهدار طلعت خورشید پنجمم
اکنون به شوق حجت پنجم ز خود گمم
وآیینهدار طلعت خورشید پنجمم
چون کشتی سپرده به توفان عنان خویش
ازموج موج جذبۀ تو در تلاطمم
آن شمع کوچکم که بیفروزیم اگر
فخر است با چراغ قبولت به انجمم
از آفتاب بیشترم با ولای تو
آیینهام، فروغ تو را در تجسمم
***
حیران آن اسارت و آن غارتم هنوز
باریک بین فاجعۀ آن تهاجمم
آری سلام بر تو اماما! که میپرد
از لب به یاد آنچه کشیدی تبسمم
طفل چهارساله و طوفان کربلا؟
حیران این تداعیام و آن تألمم
از آن ستم که سوخت در آن، خاندان تو
هم بر تو عرضه میکنم اینک تظلمم
گنج مراد خویش نجستم ز هیچکس
الا تویی که مدح تو را در تکلمم
هرچند لب به خنده گشایم برابرت
ز اندوه تو نشسته به خون است مردمم
***
ای علم را شکافته و رفته تا به عمق
حیران آنچه یافتی از این تعلمم
آن شاعرم که از سر ایثار عاشقم
بر دوستیت و خصم تو را در تخاصمم
-
زندۀ همیشه
ای چارمین علی ولی و دهم امام
وی بر فراز عرش ولایت تو را مقام
وه، ای به کنیه بوالحسن و در لقب نقی
خورشید و ماه، آینهدار تو صبح و شام
-
یک عمر وقفه داشت ولی کربلای تو
سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو
شب، خوشهچین خلوت تو با خدای تو
ای چشم آسمان و زمین مانده خیرهوار
بر شور و جذبههای تو در سجدههای تو
ای دیدن قتال غم انگیز کربلا
حُزنِ همیشه ساخته از ماجرای تو -
آزاده باش، باری اگر دین نداشتی
ای تکنواز نابغۀ نینوا، حسین!
وی تکسوار واقعۀ کربلا، حسین!
ای از ازل نوشتِ سواد سرشت خویش
با سرنوشت غربت خود آشنا، حسین
آیینهدار طلعت خورشید پنجمم
اکنون به شوق حجت پنجم ز خود گمم
وآیینهدار طلعت خورشید پنجمم
چون کشتی سپرده به توفان عنان خویش
ازموج موج جذبۀ تو در تلاطمم
آن شمع کوچکم که بیفروزیم اگر
فخر است با چراغ قبولت به انجمم
از آفتاب بیشترم با ولای تو
آیینهام، فروغ تو را در تجسمم
***
حیران آن اسارت و آن غارتم هنوز
باریک بین فاجعۀ آن تهاجمم
آری سلام بر تو اماما! که میپرد
از لب به یاد آنچه کشیدی تبسمم
طفل چهارساله و طوفان کربلا؟
حیران این تداعیام و آن تألمم
از آن ستم که سوخت در آن، خاندان تو
هم بر تو عرضه میکنم اینک تظلمم
گنج مراد خویش نجستم ز هیچکس
الا تویی که مدح تو را در تکلمم
هرچند لب به خنده گشایم برابرت
ز اندوه تو نشسته به خون است مردمم
***
ای علم را شکافته و رفته تا به عمق
حیران آنچه یافتی از این تعلمم
آن شاعرم که از سر ایثار عاشقم
بر دوستیت و خصم تو را در تخاصمم