مشخصات شعر

خاک پای لشکر...

اگر بر آستان خوانی مرا، خاک درت گردم

و گر از در برانی، خاک پای لشگرت گردم

 

به دامانت غبارآسا نشستم، بر نمی خیزم

و گر بفشانی‌ام، خیزم ولی گرد سرت گردم

 

علی، شیر خدا باب تو شیر خود به قاتل داد

تویی دلبند او، مپسند بی فیض از درت گردم

 

دل و جانم، ز تاب شرم، هم چون شمع می‌سوزد

بده پروانه، تا پروانه سان خاکسترت گردم

 

به دربارت اگر باری دهی بارم، زهی عزت

ولی خود با چه رویی رو به رو با خواهرت گردم

 

ببین از کردۀ خود سر به پیشم، سربلندم کن

مرا رخصت بده تا پیش مرگ اکبرت گردم

 

اگر باشد به دستم اختیاری، بعد سر دادن

سرم گیرم به دست و باز بر گرد سرت گردم

 

وضو گیرم ز آب کوثر و نامش به لب آرم

که شاید رستگار از فیض نام مادرت گردم

 

اگر بر جان فشانی نیستم قابل اجازت بخش

به خیمه مهد جنبان علی اصغرت گردم

خاک پای لشکر...

اگر بر آستان خوانی مرا، خاک درت گردم

و گر از در برانی، خاک پای لشگرت گردم

 

به دامانت غبارآسا نشستم، بر نمی خیزم

و گر بفشانی‌ام، خیزم ولی گرد سرت گردم

 

علی، شیر خدا باب تو شیر خود به قاتل داد

تویی دلبند او، مپسند بی فیض از درت گردم

 

دل و جانم، ز تاب شرم، هم چون شمع می‌سوزد

بده پروانه، تا پروانه سان خاکسترت گردم

 

به دربارت اگر باری دهی بارم، زهی عزت

ولی خود با چه رویی رو به رو با خواهرت گردم

 

ببین از کردۀ خود سر به پیشم، سربلندم کن

مرا رخصت بده تا پیش مرگ اکبرت گردم

 

اگر باشد به دستم اختیاری، بعد سر دادن

سرم گیرم به دست و باز بر گرد سرت گردم

 

وضو گیرم ز آب کوثر و نامش به لب آرم

که شاید رستگار از فیض نام مادرت گردم

 

اگر بر جان فشانی نیستم قابل اجازت بخش

به خیمه مهد جنبان علی اصغرت گردم

اولین نظر را ارسال کنید
 
فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×