دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
سفر به مدینه

این گدا سوی مدینه سفری می‌خواهد

تا بیاید حرمت راهبری می‌خواهد

 

زان نفس‌ها که بر آن شامی گستاخ زدی

دل بیچاره من هم اثری می‌خواهد

۳۰

 

تا درگه تو قبلۀ راز است، حسین!

 ما را به درت روى نیاز است، حسین!

 

گردد درِ کعبه باز سالى یک بار

وین کعبه درش همیشه باز است، حسین!

خوشه

باز آمده‌ام از کرمت خوشه بگیرم

بهر سفر آخرتم، توشه بگیرم

 

سیراب شود تا جگر سوخته‌ام باز

یک بوسه از آن مرقد شش گوشه بگیرم

 

 

شش گوشه

اى خرمن فیض و ماسوا خوشه‌ی تو!

 در راه طلب خدا بُوَد توشه‌ی تو

 

در هر طرف از چهار گوشه‌یْ دل ما

 نقشى بُوَد از مزار شش‌گوشه‌ی تو

 

ای کاش...

ای کاش توان بیشتر بود مرا

در راه تو بیش از این هنر بود مرا

 

جز این دو پسر نداشتم، شرمنده

ای کاش که هفتاد پسر بود مرا

 

دلیل سربلندی

در عالم عشق فارغ از خوف و خطر

هم دل بدهند هدیه هم سینه و سر

 

این است دلیل سربلندی در عشق

عباس دو دست داد و زینب دو پسر

شمع سوزان بقیع

می‌چکد خوناب غم از چشم گریان بقیع

می‌شود بانوی اشک و درد، مهمان بقیع

 

تا ز خاموشی رهاند، قبر آن بانوی عشق

می‌شود امشب فروزان ماه تابان بقیع

لقای مدینه

هر کس که بر لقای مدینه نمی‌رسد

بر گوش او ندای مدینه نمی‌رسد

 

بیمار آرزوی وصال مدینه‌ام

یا رب چرا شفای مدینه نمی‌رسد

جزیرۀ خون

آشفتگی از نگاه مجنون پیداست

از آتش گونه‌­های گلگون پیداست

 

از دورترین نقطه به او خیره شوید

مانند جزیره‌­ای که در خون پیداست

جنون دفترها

خَم کرده غمت پشت صنوبرها را

آورده به لب، جان کبوترها را

 

از دست‌بریده‌ات غزل می‌ریزد

حالا چه کنم جنون دفترها را؟

هفت شهر عشق

کربلا! ای در مذاق اهل ذوق!

شعرِ سرشار از شعور و شور و شوق

 

ای بهین مضمونِ بکرِ شعرِ ناب!

معنی آیینه و مفهوم آب

 

هفتم آسمان

 

کربلا! ای جنّت‌المأوای ما!

ای بهشت خلد و روح‌افزای ما!

 

زائرانت، قدسیان خوش‌سرشت

خادمانت، حور و غلمان بهشت

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×