دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
نامۀ عاشورا

ثبت است به خون، چکامۀ عاشورا

 فرض است به ما ادامۀ عاشورا

 

در هاله‌اى از عشق و یقین پایان یافت

 با نام رقیّه، نامۀ عاشورا

 

طلوع آفتاب و نعت حضرت اباعبدالله الحسین (ع)

سپیده‌دم که ز تأثیر مهر نورانی

سپهر گشت چو گاو سپید پیشانی

 

قلوب تیره قبطیّ شام شد روشن

چو کرد خور، ید و بیضای چور عمرانی

 

فرار کرد شب از پیش روشنایی روز

چنان‌ که اهرمن از قاریان قرآنی

شفیع عاصیان

 

شمّه‌ای گویم من از میدان عشق گرم جان‌بازی چو شد سلطان عشق،

 

ناله‌ای از خیمه‌گه بشْنید شاه زآن سبب آمد به سوی خیمه‌گاه

مدهوش عطش

 

آن گرامی‌گوهر دریای عشق بود عطشان در دل صحرای عشق

 

آخرین دُردی‌کش بزم الست سرخوش از صهبای باقی، مستِ مست

مصحف

 

شاه دین را بود در درج خیام گوهری رخشنده، عبدالله نام

 

مهر خاصی بین این طفل و شه است کنیتش زین ‌رو ابوعبداللَّه است

رمز اسرار

شه شتابان رفت اندر خیمه‌گاه

 دود آه از خیمه برشد تا به‌ ماه

 

بانگ زد کای جرگه‌ی ماتم‌زده!

جامه‌ی شادی به نیل غم‌زده!

مصحف

شاه دین را بود در درج خیام

گوهری رخشنده، عبدالله نام

 

مهر خاصی بین این طفل و شه است

کنیتش زین ‌رو ابوعبداللَّه است

 

 

بپرس حال رباب

 

چرا به خاک فتاده، تن مطهّر تو؟

جدا نموده که ای شهریار من! سر تو؟

 

ز هیچ باب نپرسی چرا ز حال رباب؟

که هست خادمه‌ای، یا حسین! بر در تو

چتر آفتاب

 

نسیم صبح! بگو چشمه‌ی گلاب، کجاست؟

صفای آیینه‌ها و زلال آب، کجاست؟

 

بنفشه‌ها همه از باغ لاله‌ می‌پرسند:

که بی‌قرار‌ترین روح انقلاب، کجاست؟

 

حسن انتخاب

 

ای آفتابِ طالع و ای ماهِ در حجاب!

ای بَدرِ نور یافته در ظلّ آفتاب!

 

ای مهدِ شاعرانگیِ خاندانِ وحی!

ای مَنظر حُسینی! ای حُسن انتخاب!

غم‌نالۀ کاروان

 

غم‌ناله‌ی کاروانی، آید به سوی مدینه

صد سینه فریاد دارد، بغض گلوی مدینه

 

چون قلب داغ بیابان، از تشنگی، دجله می‌سوخت

در دل حدیث عطش داشت، یا گفت‌وگوی مدینه؟

توشۀ اشک

 

بیرون شهر بار گشودند قافله

نه غیر ندبه کار و نه جز نوحه، مشغله

 

افراشتند خیمه‌ی اهل حرم، نخست

زآن پس سرای پرده‌ی سالار قافله

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×