دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
زیادتر شده‌ای از سپاه ابن زیاد

 

ببین که دشمنت از هر نظر کم آورده

چطور ضربه زدی که سپر کم آورده؟

 

بلند بودی و با تیر بیشتر هر کس

هدف گرفته تو را بیشتر کم آورده

آه ای علی ...

با عطر یاس‌های بهشتی معطری

آه ای علی چقدر شبیه پیمبری

 

بسیار خفته‌ای تو در آغوش گرم من

اما دریغ از تو و این خواب آخری

 

ذکر حضرت علی اکبر (ع)

بازم اندر هر قدم، در ذکر شاه                                 

از تعلق گردی آید سد راه

 

پیش مطلب، سد بابی می‌شود                                      

چهر مقصد را، حجابی می‌شود

یک دشت کفن

ناز پوشیده شدن می‌خواهی

کمی از چادر من می‌خواهی

 

این‌چنین که تو ز هم پاشیدی

قدر یک دشت، کفن می‌خواهی

آیینۀ نبی (ص)

دلتنگ روزهای مبادا نمی‌شوی

چشم انتظار دیدن فردا نمی‌شوی

 

هر زخم روی جسم تو یک بال گشته است

یعنی اسیر جذبۀ دنیا نمی‌شوی

علی‌اکبرها

ای تجلّی صفات همۀ برترها

چقدر سخت بود رفتن پیغمبرها

 

قد من خم شده تا خوش قد و بالا شده‌ای

چون که عشق پدران نیست کم از مادرها

شبه پیغمبر

قدری قدم بزن بر بابا، علی‌علی

میدان مرو به خاطر لیلا، علی‌علی

 

گر می‌روی برو، به سلامت، ولی چرا

آتش زنی به سینۀ زهرا؟ علی‌علی

کنار

مو می‌کنم اگر نروی از برش کنار

بردار چهره از رخ از خون ترش کنار

 

باید کسی صدا کند عباس را بیا

شاید رود به خاطر آب آورش کنار

اتمام حجت

آن کودکی که در دل میدان امان نداشت

تاب گلوی خشک ورا آسمان نداشت

 

می‌خواست یک کلام بگوید که تشنه‌ام

امّا هزار حیف که طفلی زبان نداشت

 

آغوش بیاور

بگذار نسیمی بوزد عطر تنت را

بالا بزند گوشه‌ای از پیرهنت را

 

بگذار که در ظهر تماشایی این دشت

آفاق ببیند هیجان بدنت را

هر که را اسرار حق آموختند

وقتی از داننده­‌ای کردم سؤال        

که مرا آگه کن ای دانای حال

 

با همه سعیی که در رفتن نمود  

رجعت اکبر ز میدان از چه بود؟

به میدان رفتن حضرت علی اکبر (ع)

خوش نباشد از تو شمشیر آختن                              

بلکه خوش باشد سپر انداختن

 

مهر پیش­‌آور، رها کن قهر را                                   

طاقت قهر تو نبود دهر را

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×