دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
شمع عزا

کیستی ای در سخن پنهان شده؟

شعر عاشورائیان را جان شده

 

کیستی ای زن؟ زنان را افتخار

کیستی ای از قبیله یادگار؟

دیدۀ تر

روز و شب دیدۀ تر دارم من

منتظر بهر علمدارم من

 

چند روزی است کزو بی‌خبرم

از فراق و اَلمش خون جگرم

امی العباس

من ره‌آورد الست داورم

من امیرالمؤمنین را همسرم

 

خلقت من با مسمّا بوده است

صنع من سر معمّا بوده است

شوکت زهره

ماه تصنیف هلال چشم توست

زمزم و کوثر زلال چشم توست

 

ای که بر تندیس باران جوشنی

شوکت زهره نشان روشنی

فاطمه کلابیه

چو رفت از این جهان زهرای اطهر

پس از چندی علی ساقی کوثر

 

بگفتا با عقیل آن مرد دانا

به لطف خود مرا دلشاد فرما

بانوی ستوده

جهان ز مولد زینب چو خویشتن آراست

عنایت ازلی جلوه کرد از چپ و راست

 

زنی چگونه زنی فخر عالم و آدم

زنی که چون پدر و مام عروه الوثقی است

 

ولیّه الله و عین‌الله و لسان الله

زنی بزرگ که الگوی دانش و تقوا است

بازگشت اهل بیت به مدینه و حالات امّ‌البنین (س)

عبد صالح پسر شیر خدا

دانش‌آموز دبستان وفا

 

خاکسار قدم آل الله

پاسبان حرم آل الله

 

وا ولدا

ای شده محرم به ولای ولی

فاطمۀ دوم بیت علی

 

اختر تابندۀ برج ادب

شیر زن خیل زنان عرب

 

اشک فشان

چشمۀ خور در فلک چارمین

سوخت ز داغ دل امّ‌البنین

 

آه دل پرده‌نشین حیا

برده دل از عیسی گردون‌نشین

بند پنجم ترکیب بند استاد مشفق کاشانی

 شب شعله خیز با نفس آتشین رسید

صبح از هراس دی، به دم واپسین رسید

آه سحر، به ساحت جان آفرین رسید

«چون خون ز حلق تشنۀ او بر زمین رسید

جوش از زمین به ذروۀ عرش برین رسید»

 

با یاد حسین (ع) پاسدار شرف بشریت
خواب

چو هیهای سواران دشت‌ها را به زیر بال گیرد، شاید این اوست- من و آیینه می‌گوییم و آنگاه فغان سر می‌دهیم از ماتم دوست

 

فغان سر می‌دهیم و یکدگر را ملامت می‌کنیم از زنده ماندن در آنجایی که خورشید آفرین خواند به مردان، شعر مردن را نخواندن

با کاروان کربلا

این دل شوریده همچون نی، نوا دارد هنوز

ناله‌ها از جان به شور نینوا دارد هنوز

 

ای حسین ای تشنه کام کربلا، در ماتمت

جویبار خون، نشان از چشم ما دارد هنوز 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×