دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بر لب تشنۀ مظلوم سلام

زیر این گنبد دوّار و کبود

کلبه‌ای سمت خدا در دارد

سالخورده پدری روحانی

حجره‌ای گوشۀ بستر دارد

 

دلتان را به کربلا بردند

کوچه کوچه مدینه لبریز از

عطر و بوی محمّدی شده است

به تن شهر باز گشته حیات

غرق در رفت و آمدی شده است

 

آیه‌هایم بود حسین و حسن

 

در روایات ناب معصومین

در احادیث نغز اهل ولا

شرح نورانی مفاخره‌ای‌ست

آیه آیه تمام نور هدی

 

کلاغ سیاه

به روی سیم‌های برق است و

در نگاهش عجیب غم دارد

خوب پیداست این کلاغ سیاه

چقدر حسرت حرم دارد

 

خاطرات تلخ

پدرم مرد با خدایی بود

مهربان بود، مثل دریا بود

روی پیشانی پر از چینش

اثرات سجود پیدا بود

 

شب قدر و بی قراری

بازم شب قدره و بیقراری

غلط می‌خوره رو گونه‌های خیسم

بازم شب قدره و حاجتام و

یکی یکی با گریه می‌‌‌نویسم

 

راه کربلا

بگیر تو دستت سر و سامونمو

ر‌ها نکن حال پریشونمو

فدات بشم، فقط یه بار نگام کن

منم وسط می‌‌‌ذارم این جونمو

 

بابا بگو...

از تو سر و ز مادر من سینه‌ای شکست

تا صبح حشر بر سر و بر سینه می‌‌‌زنم

جدم که نیست در بر تو، مادرم که نیست

دارم به جای چند نفر سینه می‌‌‌زنم

 

حیدر بی مثال عاشورا

چشم‌های به رنگ خونت را

بر پرستار خود کمی وا کن

دل من شور می‌‌‌زند بابا

گریه‌های مرا تماشا کن

 

سوی ‌ام البنبن سلام کنیم

می‌رسد از مدینه بوی غم

فاطمه باز دیده گریان شد

چونکه قبر چهار فرزندش

در حریم بقیع ویران شد

 

قطعه‌ای از بهشت

به نام خدای بزرگ و رحیم

سلام خدا بر تو سید کریم

حریمت بود قطعه‌ای از بهشت

شمیم جنان می‌‌دهد این شمیم

 

گوشه‌ای از غروب عاشورا

بوی خون آید از دل صحرا

خاک عالم به سر، چه رخ داده؟

بین لشگر به پا شده غوغا

حمزه دیگر ز پای افتاده

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×