دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
چهار داغ

آسمان سوخت و از پا افتاد

زیر بار جگر داغ شما

و دل سخت زمین برده چهار

گل ماتم‌زده از باغ شما

آخرین وصیت

آسمان مدینه در سینه

کوهی از بغض و عقده‌ها دارد

چون شنیده امام آینه‌ها

قصد ترک مدینه را دارد

روز مادر

روز مادر که می‌رسد همه جا می‌شود غرق هدیه و لبخند

همه فامیل سعی شان این است توی یک خانه دور هم باشند

عشق بی‌سر

آن طرف لشکری جنس آهن

غرق نفرت پر از حس تیشه

 

این طرف یاس‌هایی خدایی

در فضایی به صافی شیشه

تو عزیز زهرایی

ای لبالب از توحید   

وی معلّمِ تجرید

ای نگاه زیبایت   

آشیانۀ خورشید

بر جمع سوگوار تو آهو اضافه شد

همراه با زیارت زیبای جامعه

در هر فراز نام تو را ذکر می‌کنم

"یا إهدنا الصراط"ِ نماز مقربین

در هر نماز نام تو را ذکر می‌کنم

سامرا شعبه‌ای از کرببلاست

من از احوال حریمت آقا

شدت فاجعه را می‌خوانم

با دل خسته مفاتیح به دست

خط به خط جامعه را می‌خوانم

 

شمع چشم تو رو به خاموشی است

چشمهایت اگر چه طوفانی

قلبت اما صبور و آرام است

شوق پرواز در دلت جاری است

شب اندوه رو به اتمام است

نفسش عطر کربلا دارد

روی دستان سبز جبراییل

می‌رسد ماه خانۀ مولا

آسمان ایستاده محضر او

دست بر سینه دارد و حالا

 

مژده‌ ای اهل آسمان و زمین

هشتمین مرد عشق بابا شد

نهمین وارث رسول خدا

روی دامان خیزران جا شد

ای غریب غروب سامرا

السلام علیک یا مولا

عالمی را غریبی‌ات کشته

ای غریب غروب سامرا

عالمی را غریبی‌ات کشته

نه مادرم نه حتی نامادری

خونۀ من که خونۀ مراده

خدا بهم اینجا علی رو داده

چار تا غلام آوردم اینجا واسه

دو تا خانوم و دو تا آقا زاده

احرامِ دو کوکب

چو زینب بست احرام آن دو کوکب

دعای عشق بودش زیور لب

به عطر معرفت آراست آنان

چنان ماه دو هفته در دل شب

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×