دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
انگار همین دیروز بود

خانۀ پیرزن ته کوچه

پشت یک تیر برق چوبی بود

پشت فریادهای گل کوچک

واقعاً روزهای خوبی بود

بیت بیت دفترم بوی کربلا گرفت

زیر نور ماهتاب، کاروان در التهاب آسمان به رنگ خون، کوفیان به رنگ خواب

یادگار مشک‌ها، صد پیاله تشنگی ابرهای سوخته، قصه گوی بخل آب

انگشتری سوم خاتم

 هنگام محرّم شد و هنگام عزا، های

برخیز و بخوان مرثیت کرببلا، های

 

پیراهن نیلی به تن تکیه بپوشان

درهای حسینیۀ دل را بگشا، های

اینجا دوباره مادر تو می‌خورد زمین

گاهی ز روی نِی، سرِ تو می‌خورد زمین

گاهی سرِ برادر تو می‌خورد زمین

 

فریاد "یا حسینِ" دلم می رود به عرش

تا صورت مطهر تو می‌خورد زمین

 

ای پاک‌تر از پاک‌تر از پاک‌تر از پاک!

 ای یاد تو قد قامت «قول» است و «قصیده»!  

نام تو تجلّای عقیق است و عقیده

 

عنوان تو نور است که از نور می‌آید

تصویر تو «ماه» است که از «مِهر» دمیده

کدامین اسم اعظم؟

تجلی کرد دستی، پرده بالا رفت آدم را

در آن تاریک روشن‌ها تبسم کرد عالم را

 

هوس بارید... شیطان پشت گندم زار می‌خندید

هبوط ناگهان در ناکجا افکند آدم را

نخلی که از رسول خدا یادگار بود

شن بود و باد، قافله بود و غبار بود آن سوی دشت، حادثه، چشم‌انتظار بود

فرصت نداشت جامۀ نیلی به تن کند خورشید، سر برهنه، لب کوهسار بود

شمیم سر

بگذار که این باغ درش گم شده باشد گل‌های ترش برگ و برش گم شده باشد

 

جز چشم به راهی به چه دل خوش کند این باغ گر قاصدک نامه برش گم شده باشد

مگه چقدر جون داره یه دختر سه ساله؟

 

اتل متل، رسیدن

اون صورتای کبود،

آخ! بمیرم، پس چرا

رقیه توشون نبود؟

 

قرآن ناطق

بگـذار گـریـه، درد دلـم را  دوا کـنـد        چشمـم نـظـر  بـه قـافـلـۀ کـربـلا  کـنـد 

 

مـــاه مـحــــرم آمــده   تــا آفـتـاب هــــم         هــر بـامـــداد،  دیـده بـه انـدوه  وا کـنـد

بخوان به لحن حروف مقطعه امشب

در این غروب غریبی ببین کواکب را

به نیزه‌ها سر زخمیّ نجمِ ثاقب را

 

بخوان به لحن حروف مقطعه امشب

حدیث غربت زینب، بخوان مصائب را

یک کاسۀ طلایی و یک دست

 

یخچال آب سرد پر از یخ

لم داده بود کُنج خیابان

ره می‌سپرد تشنه و خسته

شاعر قدم زنان و پریشان

 

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×