دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
داروی دردهای بشر خاک پایتان

عشق آمد و مقابل من دفتری گشود مرغ دلم بهانه گرفت و پری گشود

بال و پری زدم به بلندای آسمان از لطف خود خدای کریمان دری گشود

 

در خاطرش مانده شلوغی‌های گودال

زخمی زهری بود و بر غم مبتلا بود زهر جگرسوزی که بر دردش دوا بود پنجاه سال عمر او با درد بگذشت پنجاه سال، او روضه‌دار کوچه‌ها بود

روی نی گیسوی رها دیدی

یک سبد یاس در بغل دارم آسمانی پر از غزل دارم

غزل از جنس لیلی و مجنون مثنوی‌های بی مثل دارم

مژدۀ سحر

وقت عشق است، چشم تر بدهید شمع‌ها مژدۀ سحر بدهید

کار دل گیر یک نگاه شماست بر مناجات من اثر بدهید

فیض مدام

حرفی نزن از تشنگی، دریا رسیده

از بی پناهی‌ها مگو مأوا رسیده

 

پیغمبر آمد، خیر نازل شد از آن پس

فیض مدام از عالم بالا رسیده

نور خداوند

صحبت از عاشقی و عشق جگر می‌خواهد

دم زدن از لب معشوق شکر می‌خواهد

 

بال در بال ملک دور ملک چرخ زدن

نظر حضرت حق، همّت پر می‌خواهد

روضه‌اش باب ورود به محرم باشد

پدر ِگریه برای پسرش گریه کند در عزای پسر خون جگرش گریه کند

داغ اولاد، پدر را به زمین خواهد زد شک ندارم که شکسته کمرش، گریه کند

خورشید هفتم

کارم کشید چون به تباهی، درست شد این رنگ از شکست سیاهی درست شد

گفتم به خون دل بنویسم پیام را آقا کریم بود، شفاهی درست شد

 

روضه‌هایم ردیف عاشواست

مطلع من غروب عاشواست شعرم از کودکی پر از غوغاست

 

قافیه قافیه دلم تنگ است روضه‌هایم ردیف عاشواست

قمر مبارک

ای بحر شرف، گهر مبارک ای شمس ضحی، قمر مبارک

ای بانوی شهر، شهربانو دیدار رخ پسر مبارک

نورعلی‌نـور

محیط نـور را نـور آفریدند سپاه شور را شور آفریدنـد

به خورشید ولایت، ماه دادند بگو نورعلی‌نـور آفریدنـد

کوکب اقبـال محمّد

ای اهل دعا! روح دعا باد مبارک در دیـده تجلای خدا باد مبارک

این عید مبارک، به شما باد مبارک لبخند امـام شهدا بـاد مبـارک

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×