دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
کو کربلا و سپاهت؟

می‌‌خواهم امشب بگویم، شعری برای نگاهت

یک سوره رحمت بخوانم، از مصحف روی ماهت

 

می‌خواهم امشب بگردم، دور کرامات چشمت

احرام عرفان ببندم، با زائران نگاهت

 

می‌خواهم امشب خدا را، در عرش چشمت ببینم

ای کهکشان هدایت! در پرتو مهر و ماهت

بارها در نظرم کرب و بلا آوردند

من که شد گوشۀ تبعید، عبادت کارم

سال‌ها دشمن من داد ز غم آزارم

دوستان شیفتۀ خلق خوش و رفتارم

دشمنان نیز خجالت زده از کردارم

نیست جز یاریِ قرآن و تلاوت یارم

بر جمع سوگوار تو آهو اضافه شد

همراه با زیارت زیبای جامعه

در هر فراز نام تو را ذکر می‌کنم

"یا إهدنا الصراط"ِ نماز مقربین

در هر نماز نام تو را ذکر می‌کنم

مثل پیمبری ولی از جنس مرتضی

خورشید در کرامت بی انتهای توست

جنس ستاره وصلۀ رو عبای توست

 

یا ایهاالنقی غم عشقت برای من

یا ایهاالنقی سر و جانم برای توست

 

قلبم که بین سینه به عشق تو می‌تپد

از عاشقان کنیۀ ابن الرضای توست

سامرا شعبه‌ای از کرببلاست

من از احوال حریمت آقا

شدت فاجعه را می‌خوانم

با دل خسته مفاتیح به دست

خط به خط جامعه را می‌خوانم

 

وقت قنوت آخرت خون گریه می‌کردند

هفت آسمان در دست‌های مهربانت بود هرچند عمری سقف زندان آسمانت بود تسبیحی از ماه و ستاره بین دستانت خورشید در سجاده هر شب میهمانت بود تصویر تو در قاب زندان باز می‌تابید یا نور یا قدوس وقتی بر زبانت بود  

شمع چشم تو رو به خاموشی است

چشمهایت اگر چه طوفانی

قلبت اما صبور و آرام است

شوق پرواز در دلت جاری است

شب اندوه رو به اتمام است

بین کویر، حضرت باران چه می‌کشید

در سایه سار کوکب موسی بن جعفریم

ما شیعیان مکتب موسی بن جعفریم

 

فیضش به گوشه گوشۀ ایران رسیده است

یعنی گدای هر شب موسی بن جعفریم

 

هستی ماست نوکری اهل بیت او

ما خانه زاد زینب موسی بن جعفریم

 

روایت عشق

یک سال و نیم از ماجرای کربلا گفتی

هر بار جان آمد به لب‌­های تو تا گفتی

 

در عهد اسماعیل، خنجرها نبریدند

اما تو از «ذبحٍ عظیم» نینوا گفتی

 

از میخکوبِ استخوان‌ها روی ریگ داغ

از نعل‌­های خون­چکانِ اسب‌­ها گفتی

راهی به سمت یا علی از باقرالعلوم

باید به فکر قافیه‌های جدید بود

در شهر غمزده به هوای امید بود

 

باید به مثنوی پر و بال عقاب داد

شوری برای خلقت یک انقلاب داد

نفسش عطر کربلا دارد

روی دستان سبز جبراییل

می‌رسد ماه خانۀ مولا

آسمان ایستاده محضر او

دست بر سینه دارد و حالا

 

مژده‌ ای اهل آسمان و زمین

هشتمین مرد عشق بابا شد

نهمین وارث رسول خدا

روی دامان خیزران جا شد

شبیه حسینی و مات تواند

دوباره سرم در هوای شماست

تمام دلم سرسرای شماست

 

به سوی خدا رفتم و دیده‌ام

فقط رد پا، رد پای شماست

 

خدا هم فقط از شما گفته است

گمانم خدا هم خدای شماست

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×