دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
حجّی دوباره

دایی ببین تمام دلم پاره پاره است

این شرح ناتمام جنون ستاره است

 

این شرح ناله‌های غریبی و بی‌کسی

در خیمه‌های ساکت و پر استعاره است

بوی خدا

وزید رایحه عشق در کرانۀ تو

هزار قافیه صف بست با بهانۀ تو

 

چقدر سرخ و سفیدی ستارۀ مادر

چقدر رنگ خدا دارد آستانۀ تو

 

کوتاه سروده
میوۀ نورسیده

زینب که دل من و شما قربانش

آب و عطش و فرشته سرگردانش

 

شرمنده سوی حسین آمد اما

دو میوۀ نورسیده در دستانش

دو اسماعیل

چه قابل دارد ابراهیم از این پس من، دو اسماعیل

بگیر از دست‌های منتظر لطفاً، دو اسماعیل

 

اگر چه من درختم شاخه‌ام تنها دو گل دارد

همین دار و ندارم هست از گلشن، دو اسماعیل

 

برگ‌ریزان

خبر داده بودند بین‌النهرین را

برگ‌ریزانی می‌آید

غم‌های جهان

شبیه گُل که با هر چیز دیگر فرق دارد

ولی نه، با گل این شرم معطّر فرق دارد

 

و با آتش‌فشان‌های تب‌آلود جهان هم

دو چشمش، این دو خورشید شناور، فرق دارد

 

خورشیدهای گمشده

این نام‌ها که زمزمه‌ای بر لب منند

خورشیدهای گمشدۀ زینب منند

 

بی‌دعوت از مسیر شهادت گذشته‌اند

این «از مدینه آمده‌ها» کوکب منند

فصل بلند شکفتن

حالا تو از همیشۀ خود سر به زیرتر

از هر چه شعر، هر چه غزل، بی‌نظیرتر

 

طوفان چندم است، مگر می‌توان شمرد؟!

آه‌ای زنی که کوه به صبرِ تو سجده برد!

حضور سرخ ۲

شب شد! ولی نه! قافله شب را کنار زد

خورشید، خیمه در جریان غبار زد

 

منبر نهاد، حضرت خورشید، روی باد

مکتب! طنین خطبه‌ی غرای بامداد!

حضور سرخ ۱

آهی کشید و دور و برش را نگاه کرد

بی‌اختیار، پشت سرش را نگاه کرد

 

مثل همیشه طرز نگاهش غریب بود

این التفات پر هیجانش عجیب بود

دو ماه پاره

دو میوۀ دل خود را سپرده دست برادر

نگاه خیمه پر از اشک، وداع آخر مادر

 

شفق شفق گل خورشید به روی دامن این دشت

دو ماه پاره گواه طلوع سرخ برادر

 

کوتاه سروده
مهمان نوازی!

دلم مانده ست و داغ جانگدازی

که شد با حرمت نام تو بازی

 

تنم زخمی، لبم تشنه، دلم خون

امان از این همه مهمان نوازی

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×