دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
به مناسبت وفات حضرت خدیجه (س)
ای وای از آن پیکری که بی کفن ماند

 

بالاتر از بالایی و بالانشینی

هر چند با ما خاکیان روی زمینی

 

شایستۀ وصف زبان کردگاری

نه درخور توصیف‌های این چنینی

مادربزرگ یک نوۀ بی کفن شدی

تو کیستی که سینۀ ما بی قرار توست

چشم زمین و چشم زمان سوگوار توست

 

کم نیست این که مادر زهرای اطهری

 سوگند می‌خورم که همین افتخار توست

 

در هر کجا همیشه کنار پیمبر و

 در هر کجا همیشه پیمبر کنار توست

به مناسبت وفات حضرت خدیجه (س)
حسینِ بی کفنم را تویی نشان بانو

بهشت را مبر از خانه ناگهان بانو

برای بی کسیِ فاطمه بمان بانو

 

به جان دختر مظلومه‌ات مرو از دست

مَساز اشک یتیمانه را روان بانو

به مناسبت وفات حضرت خدیجه (س)
جبریل با گریه گریز کربلا زد

ایثار تا حدِّ گذشت از خویشتن بود

 دریاتر از دریا دل یک شیرزن بود

 

گر چه نبی از مکه بیرون شد غمی نیست  

هر جا خدیجه بود، بهتر از وطن بود

کوتاه سروده
بیا ... نیا

در شهرِ هزار رنگ بی مهر و وفا

در جمعِ حرامیانِ بی‌شرم و حیا

 

ذکرِ لب تو وقتِ شهادت این بود:

ای عشق! بیا، کوفه نیا ... کوفه نیا

زبان حال حضرت مسلم (ع)
دو دستم را به عهدی تازه بستند

دلم را مثل پیمان‌ها شکستند

دو دستم را به عهدی تازه بستند

 

همان‌هایی که نامه می‌نوشتند

به استقبال تو خنجر به دستند

کوتاه سروده
تمام کوفه عهدی تازه دارند

من و انبوهی از دلواپسی‌ها

که دارم لشکری از بی‌کسی‌ها

 

تمام کوفه عهدی تازه دارند

برای کشتن تو ای مسیحا

 

کوتاه سروده
زبان حال حضرت مسلم (ع)

دلم مانده است و داغ جانگدازی

که شد با حرمت نام تو بازی

 

تنم زخمی، لبم تشنه، دلم خون

امان از این همه مهمان نوازی

ختم روزگار

چشم مرا به وادی تو آفتاب زد

اشک آمد و حجاب به چشم پرآب زد

 

خون شد دل پیالۀ آب از سر نشاط

در پرتو جمال تو باید شراب زد

کوتاه سروده
ای شاهد غربت تو شهر کوفه

دیباچۀ عشق کربلایی مسلم!

چون روح پرنده‌ها رهایی مسلم

 

ای شاهد غربت تو شهر کوفه

با زخم غریبی آشنایی مسلم

نیست معصوم، گرچه معصوم است

کوفه گردی که خسته و تنهاست

یکی از عارفان خون خداست

 

نیست معصوم، گرچه معصوم است

مثل موج کنارۀ دریاست

 

شهر پر از بوف کور شد

تصویر ماه را کسی از چاه می‌کشد

شب رو به کوفه می‌کند و آه می‌کشد

 

سمت وقوع فاجعه‌ای تازه پا گذاشت

مرد غریبه‌ای که به دروازه پا گذاشت

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×