دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
من به هَل مِن ناصرِ تو آمدم در قتلگاه

شمسی و روی زمین با روی ماه افتاده‌ای

تا اذان مانده چرا در سجده‌گاه افتاده‌ای؟

 

سینه تنگ و عرصه تنگ و غربت تو می‌کشد

زیر دست و پای دشمن بی سپاه افتاده‌ای

رو به قبله کند چگونه تو را؟

قد کشید و بلند بالا شد

تا فلک پر زد و مسیحا شد

 

به همین قدر اکتفا فرمود

بند کفش‌اش نبست و موسا شد

با عشق و خون معامله شد جاودانگی

آن روز را مرور زمان باورش نشد

حتی یقین نه بلکه گمان باورش نشد

«قرآن به روی نیزۀ اعدا طلوع کرد»

تاجی به سر گذاشت سنان باورش نشد  

کوتاه سروده
برای بچه‌ها

هر چند که در راه خدا می‌میرد

هر یار به علتی جدا می‌میرد

 

یک عده برای دین و یک عده حسین

عباس برای بچه‌ها می‌میرد

مگر محشر آمده؟

 

باز این چه شورش است؟ مگر محشر آمده

خورشید سر برهنه به صحرا در آمده

 

 آتش به کام و زلف پریشان و سرخ روی

این آفتاب از افقی دیگر آمده

به جای پنبه سر شیشه را به بوسه ببند

فراز منبر دستت، کلیم خواهم شد

زبان بگیر که من هم دونیم خواهم شد

 

به گیسوان رقیه قسم که پشت سرت

نمازخوان اذان نسیم خواهم شد

کلاس آخر عشق

دوباره تشنه‌ام، این جملۀ برادر توست

دوباره قصّه همان قصّۀ مکرّر توست

 

دوباره با لب خشکیده می‌روی سقّا

به انتظار تو در خیمه باز خواهر توست

از آب‌ها آبرو برد

خورشید آن روز، آن جا، در آن شب ستان چه می‌کرد؟

آیینه در آن هیاهو در آن بیابان چه می‌کرد؟

 

آتش که شیطان محض است در خیمه‌ها چنگ انداخت

با دامنی شعله‌ور آه، بانوی باران چه می‌کرد؟

جای تنت خون تو به اوج فلک رفت

چشم تو از بس که گریه کرد نظر شد

عالم بالا ز گریۀ تو خبر شد

 

صیغۀ عقد اخوّتت به که خواندند؟

عمر تو مثل مسیح، صرف سفر شد

کوتاه سروده
مرا ببخش

من از اسارت آل امیه برگشتم 

و مانده‌ام که چگونه به تو بگویم که 

مرا ببخش، بدون رقیه برگشتم 

راه شیری

این سواران کیستند؟ انگار سر می‌آورند از بیابان بلا گویا خبر می آورند این گلوی کوچک انگاری که راه شیری است این سواران، کهکشان با خود مگر می‌آورند؟  

جان من و قلب مادر و گلوی تو

چون دلت از قفل جان زبانه برآرد

روح لطیف ترا ز خانه برآرد

 

طفلک معصوم من مسوز دلم را

آه تو از آتشم زبانه برآرد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×