دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
روز مادر

روز مادر که می‌رسد همه جا می‌شود غرق هدیه و لبخند

همه فامیل سعی شان این است توی یک خانه دور هم باشند

سفر بسیار باید کرد تا پخته شود خامی

در این چله نشینی‌ها چهل منزل خطر دیدم تو ذکری دادی و من هم چهل منزل اثر دیدم

 

و من با چشم کم سویم به سوی تو نظر کردم چهل منزل کنار خود تو را دیدم اگر دیدم

از رجزخوانی حر شعر دهانش وا ماند

 کوفه خاری شد و در چشم جهان بین افتاد                                   اشک مسلم شد و از بام به پایین افتاد

                                  غم عروسی است که در حال طرب می‌آید                                   و به دامادی چشمان وهب می‌آید

زبان حال امام سجاد (ع)
روضه و اشک است کارم روز و شب در کاروان

حکم از بالا برایم آمده تب داشتن کاسۀ چشمی پر و اشک لبالب داشتن مصحفی دارم ورق‌ها دل٬ زبانم هم قلم اشک من جاری ست از باب مرکّب داشتن

پیش حسین هم علی و هم پیمبری

سیراب تشنگی ست به دریا چه حاجت است آب از سرش گذشته به سقا چه حاجت است

 

معراج اوست اینکه می‌افتد به روی خاک دیگر سفر به عالم بالا چه حاجت است

چاووشی خوانی

کاروانی رسیده است از راه کاروانی که توشه‌اش خون است می‌نویسد خدا سفرنامه وصف لیلا و شرح مجنون است

بوی صفین می‌رسد به مشام که حسن قاسم و علی است حسین شاید اینجا غدیرخم باشد علی اکبر چه منجلی است، حسین

تار و پود آه

  پیراهن سیاه بفرما خوش آمدی                                  ای تار و پود آه، بفرما خوش آمدی

                                 سالی در انتظار تو چاووش خوانده‌ایم                                  ای آمده ز راه بفرما خوش آمدی

مدح حضرت معصومه (س)
از راه توست زائر کرب و بلا شدن

از خاک پای زائر تو کیمیا شدن مس بودن به لطف نگاهت طلا شدن

 

کار دلی که هست دخیل تو عاقبت  باشد که مثل آن گره کور وا شدن

آدم به کربلا که رسید آه و ناله کرد

غم هدیه کن به من که برایم غمت خوش است ماتم گرفته‌ام، چقدر ماتمت خوش است

 

ایمان به دست یاری تو دارم و خوشم پس زخم هدیه کن که مرا مرهمت خوش است

نذر حضرت ام‌کلثوم (س)
قدر خود از بوسۀ زیر گلو هم سهم داشت

ارث فامیلی یتیمی بود و او هم سهم داشت آه در این گنج موروثی عدو هم سهم داشت

 

اشک زهرا، اشک حیدر، آبروی عالم است قدر وسع خویش از این آبرو هم سهم داشت

در کوفه یا در کربلا فرقی ندارد

مشت خدا در پیش چشم خلق وا شد کعبه دهان وا کرد و رازی بر ملا شد

نرخ خدا بالا و بالا رفت آنی بازار آمد در کف رکن یمانی

مدح حضرت علی اکبر (ع)
عباس بر او قل هوالله ُاحد خوانده

از خیمه بیرون آمده پیغمبری دیگر  پیغمبری دیگر که دارد کافری دیگر جبرییل هم دیگر همان جبرییل سابق نیست در محضرش می‌آید اما با پری دیگر

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×