دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
همراه قافله

وقتی ز دل یکدله‌ام صد دله می‌رفت

دیدم که دلم همره یک قافله می‌رفت

 

چون پای دلم همسفر قافله می‌شد

از این دل شوریده زبانم گله می‌رفت

کربلا را ز جنان یارترین می‌آید

عشق را بین که علمدارترین می‌آید اشک را بین که گهربارترین می‌آید

 

شد شریک غم ایام حسینش زینب عشق را مَحرم و غمخوارترین می‌آید

همچنان فاطمه بانوی عباداتی تو

 

آنکه نام از طرف خالق اعظم دارد مدح و تمجید ز پیغمبر اکرم دارد

 

کیست جز حضرت زینب که سرا پرده او حاجبی پاک، چنان حضرت مریم دارد

گلریز

 

فکر بِکرم چو زِ هَر دایره پرهیز کند روی‌گردان نظر از هر غم ناچیز کند

 

گوش دل راز مگو بشنود از پردۀ غیب تا چه مقدار کسی گوش دلی تیز کند

مونس زینب، امتداد حسین

از گُل یاس یاد باید کرد

یاد کوثر زیاد باید کرد

 

یاد کن اَختران مولا را

روضۀ دختران زهرا را

بوسه‌گاه

بوسه‌گاه پنج معصوم از بدن افتاده است

پیش راه کعبه دست بت‌شکن افتاده است

 

غرق در دریای اشک خون، که مشکش پاره شد

دیده خونباران، ولی لب از سخن افتاده است

تو عزیز زهرایی

ای لبالب از توحید   

وی معلّمِ تجرید

ای نگاه زیبایت   

آشیانۀ خورشید

عرش حق را چو گوشواره، حسین

حمد و شکرِ مزید یکتا را

خالق واهبُ العطایا را

که عطا کرد روزیِ ما را

آفرید آیۀ تولا را

کربلا داد و ذکر مولا را

کوتاه سروده
ارباب شهید

ای نور امید، یا اباعبدالله

قرآن مجید، یا اباعبدالله

 

با خود خبر شهادتت آوردی

ارباب شهید، یا اباعبدالله

ای العطش ترانۀ قبل از ولادتت

ای دلنواز قاری قرآن خوش آمدی در بیت وحی با لب خندان خوش آمدی ای العطش ترانۀ قبل از ولادتت مادر فدات! با لب عطشان خوش آمدی  

بارها در نظرم کرب و بلا آوردند

من که شد گوشۀ تبعید، عبادت کارم

سال‌ها دشمن من داد ز غم آزارم

دوستان شیفتۀ خلق خوش و رفتارم

دشمنان نیز خجالت زده از کردارم

نیست جز یاریِ قرآن و تلاوت یارم

یاد پهلوی شکسته کمرم را خم کرد

گه ز پا اُفتم و با آه جگر می‌خیزم

گه نشینم وسط حجره و بر می‌خیزم

 

دل من با جگر خون شده عادت کرده

مثل هر روز که با سوز جگر می‌خیزم

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×