دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
حکایات عجیب

مسلمت در کوفه بس دارد حکایات عجیب

یا حبیبی، یا حسین

 

اول شب شد عزیز و آخر شب شد غریب

یا حبیبی، یا حسین

 

حجت قبول!

آمدی ‌ای حاجی کرب و بلا، حجت قبول

سر در آوردی چرا از نینوا؟ حجت قبول

 

صاحب کعبه! چرا از کعبه آواره شدی؟

کعبه‌ات اینجاست ‌ای خون خدا؟ حجت قبول

 

مخزن الاسرار

السلام ‌ای حقیقه الزینب

السلام ‌ای حبیبه الزینب

 

ای حریم تو مهبط الانوار

وی وجود تو مخزن الاسرار

 

مرهم دختر

آتش کسی به بال کبوتر نمی‌زند

مردی تشر به کودک مضطر نمی‌زند

 

سیلی کسی به صورت دختر نمی‌زند

گم‌گشته را که خصم مکرر نمی‌زند

 

ای سلیمان هدیۀ مور است، از من کن قبول

هرچه مستی‌ها فزون‌تر، هست ساغر بیشتر

چون پیام عاشقی دارد پیمبر بیشتر

عشق خواهر باشد و مهر برادر بیشتر

دارد اصلاً کربلا از کوفه لشگر بیشتر

 

وقت ملاقات

آه از آن خصم که دشنام به آقا می‌گفت

عصبانی، سخن زشت به مولا می‌گفت

 

مست بود و گهی از غیظ تهاجم می‌کرد

حرف بد می‌زد و گه طعنه به طاها می‌گفت

 

همچو زینب غم برادر داشت

چیست جان؟ جان نثار معصومه

چیست گل؟ از تبار معصومه

 

صلوات و سلام آل رسول

هدیۀ ما نثار معصومه

 

به یاد لب تشنۀ کربلا بود

تشکر ز خالق نهایت ندارد

که حمد خداوند، غایت ندارد

 

بزرگی و الطاف و احسان سبحان

به رحمت و نعمت، نهایت ندارد

 

دل از تو کرب و بلای حسین می‌خواهد

برای آمدنت نجمه بیقرارت بود

هزار سرّ مگو دید و رازدارت بود

 

مدینه شاهد شب زنده داری موسی

تمام بارقه‌ها نیز در مدارت بود

 

سفارش به سقا

با خود بگذارید که نجوا کند امشب

این روح مگر بال و پری واکند امشب

 

یک لحظه دگر طاقت این هجر ندارد

سخت است تحمل، غم زهرا کند امشب

 

دارد حسین، زمزمۀ کربلا به لب

یک شب دگر تو منتظرم باش، فاطمه

مرهم برای زخم سرم باش، فاطمه

 

یک عمر، انتظار تو را می‌‌کشم بس است

هجران روزگار تو را می‌‌کشم بس است

 

خداحافظ جوشن تقوی

 

خداحافظ ‌ای بهار دلم، ‌ای دعای سحر،‌ ای ابوحمزه

خداحافظ‌ ای رفیق دلم، می‌‌‌روی ز برم، با چنین غمزه

 

خداحافظ افتتاح سحر،‌ای مجیر سحر، گریۀ شب‌ها

خداحافظ جوشن تقوی، مونس دل‌ها هدیۀ زهرا

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×