مقدمه

امام حسین (ع) با خون خود و شهدای کربلا، به پیکر بشریت زندگی بخشید. رنگ خون از نظر تاریخى، ثابت‌ترین رنگ‌هاست و رنگى که هرگز محو نمى‌شود‌، رنگ‌ قرمز‌ است. امام حسین (ع) تعمّدى داشت‌ که‌ تاریخ‌ خویش را با این رنگ ثابت و زایل‌نشدنى بنویسد.

در کتب تاریخى مى‌خوانیم که بسیارى از پادشاهان و افرادى که می‌خواستند نامشان در‌ تاریخ‌ ثبت‌ شود، پیام خود را روی سنگ یا فلز‌ می‌نوشتند‌ اما آن‌ها زیر خروارها خاک مدفون شدند و اکنون نیز که از زیر خاک بیرون آورده می‌شوند، کسى برای آن‌ پیام‌، اهمیتى‌ قائل نمى‌شود؛ سخنانى است که روى سنگ نوشته شده، ولى‌ روى دل‌ها نوشته نشده است. امام حسین (ع) پیام خود را نه روى سنگى نوشت و نه حجّارى کرد؛ آن‌چه‌ ایشان‌ گفت‌، در هواى لرزان و در گوش افراد طنین انداخت، اما در دل‌ها‌ ثبت‌ شد، به طورى که از دل‌ها گرفتنى نیست (مطهری،۱۳۷۷: ۱۷/۳۷۲).

پیامبر اکرم (ص) در حدیثی‌ این‌ جاودانه‌ بودن نام و یاد امام حسین (ع) در دل‌ها را این‌گونه بیان می‌فرماید:

إِنَّ‌ لِقَتْلِ‌ الْحُسَیْنِ‌ حَرَارَهً فی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَدا؛ (نوری، ۱۴۰۸: ۱۰ /۳۱۸)

از شهادت حسین‌ آتشی‌ در‌ جان مسلمین برافروخته می‌شود که تا قیامت خاموشی و سردی نمی‌پذیرد.

امام حسین (ع) در روز‌ عاشورا‌ سه بار صحنه آسمان را با خون خویش و فرزندانش خونین کرد تا پیام‌ نهضتش‌ با‌ استواری تمام در تاریخ ثبت شود. یکی از احساسی و عاطفی‌ترین این صحنه‌ها، لحظه شهادت‌ طفل‌ شیرخواره ایشان، حضرت علی اصغر (ع) است. جاری شدن خون از زیر سنگ‌ها و باریدن‌ خون‌ از‌ آسمان بعد از شهادت امام حسین (ع) نیز بر خونین بودن یاد و راه ایشان دلالت دارد‌. در‌ ادامه به منطق امام حسین (ع) در خونین نمودن روز عاشورا می‌پردازیم.

منطق خون

مراد از منطق خون در این نوشتار، این است که‌ خونین‌ کردن‌ صحنه‌های شهادت حضرت علی اکبر (ع) و علی اصغر و پاشیدن خون آن‌ها به آسمان‌ توسط‌ امام حسین (ع) و همچنین خود اباعبدلله در هنگام شهادتش، هدفمند و هوشمندانه بوده است. بر اساس همین منطق‌ است‌ که پس از شهادت امام حسین (ع) از زیر سنگ‌ها خون جاری می‌شود‌ و از‌ آسمان باران خون می‌بارد.

بررسی‌ واژه‌ «ثارالله»

از جمله القاب‌ امام‌ حسین (ع) که در اغلب زیارت‌نامه‌های ایشان وارد شده و به موضوع این مقاله نیز‌ ارتباط‌ دارد، واژه «ثارالله» است. در‌ زیارت‌ عاشورا چنین‌ می‌خوانیم‌:

السلام‌ علیک یا ثار الله و ابن ثاره‌.

این‌ تعبیر، در زیارت‌های دیگر نیز، از جمله زیارت مخصوص امام حسین (ع) در‌ اول‌ رجب، نیمه رجب و شعبان، روز عرفه‌، عید فطر، عید قربان‌ و... آمده‌ است (مکی، ۱۴۱۰: ۱۴۴). امام‌ صادق (ع) در زیارت‌نامه ابی‌عبداللّه (ع) می‌فرماید:

أَنّکَ ثارُاللّهِ فِی الأرْضِ مِنَ الدَّمِ الَّذِی لَا‌یدْرِکُ‌ ثِرَتَهُ أَحَدٌ مِن أَهْلِ الأرْضِ‌؛ (ابن‌ قولویه‌، ۱۳۵۶‌: ۱۴۴)

ای سیدالشهدا‌! تو‌ خون خدا در زمینی‌؛ همان‌ خونی که هیچ‌کس جز خداوند انتقام آن را نمی‌تواند بگیرد.

علامه مجلسی در تفسیر‌ این‌ حدیث می‌گوید:

کسی هستی که خداوند‌ انتقام‌ خونش را‌ از‌ قاتلانش‌ خواهد گرفت. (مجلسی، ۱۴۰۳‌: ج۹۸/۱۵۱)

«ثار» در لغت معانی متعددی دارد. «ثار» از ریشه «ثأر» و «ثؤره» به معنای‌ انتقام‌، خون‌خواهی و خون آمده است (طریحی، ۱۳۷۵‌: ج۱/۲۳۷‌). از‌ این‌رو‌ به‌ معنای خون و آن‌ هم‌ نه مطلق خون، بلکه خونی که قابل قصاص باشد اطلاق می‌شود (راغب اصفهانی، ۱۴۱۲: ۸۱). در‌ معنای‌ ثارالله‌ گفته شده است که به معنای خون‌ خداست‌ (اسماعیلی‌،۱۳۸۵‌:۷۰).

پرسشی‌ که در این‌جا مطرح می‌شود، این است که «خون خدا بودن» یعنی چه؟ مگر خداوند خونی دارد که کسی خون او باشد؟ در پاسخ باید گفت در ادبیات دینی‌، کلماتی مانند یدالله، وجه الله، عین الله و باب الله بسیار به چشم می‌خورد. ذات حق منزه است از این‌که او را متصف به صفات جسمانی کنیم، بلکه این‌گونه صفات که‌ در‌ مباحث کلامی به صفات خبریه شناخته شده‌اند، تأویل برده می‌شوند و دارای معنای باطنی هستند.

در حدیث «قرب نوافل» از پیامبر (ص) روایت شده است که خداوند فرمود:

بندۀ من به‌ چیزی‌ دوست‌داشتنی‌تر از واجبات، نزد من اظهار دوستی نمی‌کند و همانا او با نوافل نیز به سوی من اظهار دوستی می‌کند. آن‌گاه که او را‌ دوست‌ بدارم، گوش او می‌شوم که‌ با‌ آن می‌شنود و دیده او می‌شوم که با آن می‌بیند و زبان او می‌شوم که با آن سخن می‌گوید و دست او می‌شوم که با آن ضربه‌ می‌زند‌ و پای او می‌شوم که‌ با‌ آن راه می‌رود. اگر به درگاه من دعا کند، او را دوست خواهم داشت و اگر از من درخواست کند، به او عطا می‌کنم. (برقی، ۱۳۷۱: ۱/۲۹۱)

از این روایت، آشکار‌ می‌شود‌ که اولیای خداوند، «خلیفه» او بر روی زمین و مظهر افعال الهی‌اند. خداوند جسم نیست؛ اما آن‌چه را که اراده می‌کند انجام دهد، از طریق دست اولیای خود به ظهور می‌رساند‌ و کمکی‌ را که‌ می‌خواهد به سوی بنده‌ای بفرستد، با پای اولیای خود می‌رساند و خونی را که می‌خواهد از سوی خود‌ برای احیای دین خودش ریخته شود، از طریق شهادت اولیای خودش‌ ظاهر‌ می‌سازد‌. از این رو، همان‌طور که دست امام علی (ع) دست قدرت خدا و یدالله است، خون امام حسین (ع) نیز ‌‌خون‌ خدا و ثارالله است. از این‌رو، در زیارت عاشورا می‌خوانیم:

السلام علیک یا ثار‌ الله‌ و ابنَ‌ ثاره و الوِتر المَوتور؛

سلام بر تو ای خون خدا و فرزند خون او! سلام بر تو‌ ای یگانۀ دوران.

همان‌گونه که نقش خون در بدن آدمی نقشی حیاتی است‌ و بود و نبودش، مرگ و زندگی‌ او‌ را رقم می‌زند، وجود مقدس امام حسین (ع) نزد خدا و در دین او چنین نقشی دارند که اگر آن حضرت نبود، اسلام و تشیع نیز باقی نمی‌ماند.[۱]

منطق امام حسین (ع) منطق شهید بود. منطق شهید یعنى منطق کسى که براى جامعه خود پیامى دارد و این پیام را جز با‌ خون‌ با چیز دیگرى نمى‌خواهد بنویسد (مطهری، بی‌تا: ۱۷/۱۴۹). در واقع نهضت امام حسین (ع) یک حماسه بزرگ اسلامى و الهى بود؛ از این‌رو آن حضرت این نهضت را با رنگ خون‌ در‌ تاریخ ثبت کردند. در روز عاشورا چندین‌بار خون از بدن مبارک امام حسین (ع) جاری شد و این قیام را در طی مراحل گوناگون به رنگ خون، رنگین نمود که در‌ ادامه‌ به آن‌ها اشاره خواهد شد.

خونین شدن قیام عاشورا با خون امام حسین (ع)

الف) اصابت تیر به پیشانی و صورت امام (ع) و پاشیدن‌ خون‌ به آسمان

در‌ روایتی‌ اصابت تیر بر پیشانی امام حسین (ع) این‌گونه گزارش شده است:

کُلَّما حَمَلَ [الحسین (ع)] بِنَفسِهِ عَلَى الفراتِ حمَلوا علَیهِ حَتّى أحالوهُ عَنِ‌ الماءِ‌. ثُمَّ‌ رَمى رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ _ یُکَنّى أبَا الحُتوفِ الجُعفِیَّ‌ _ فَوَقَعَ‌ السَّهمُ فی جبهَتِهِ، ‌ ‌فنَزَعَ الحسین (ع) السَّهمَ فَرَمى بِهِ، فَسالَتِ الدِّماءُ عَلى وَجهِهِ ولِحیَتِهِ. فَقالَ الحسین (ع): اللّهُمَّ إنکَ ترى ما‌ أنَا‌ فیهِ‌ مِن عِبادِکَ هؤُلاءِ العُصاهِ الطُّغاهِ، اللّهُمَّ فَأَحصِهِم عَدَدا، وَاقتُلهُم بَدَدا‌، ولا تَذَر عَلى وَجهِ الأرضِ مِنهُم أحَدا، ولا تَغفِر لَهُم أبَدا. (گروهی از نویسندگان، ۱۳۷۸: ۴/۴۰۱)

هرگاه حسین (ع)، به‌ تنهایى‌ به سوى فراتْ یورش می‌بُرد، به او حمله می‌کردند تا او‌ را‌ از [رسیدن به] آب، بازبدارند. آن‌گاه مردى از آنان  که کنیه‌اش ابوحُتوف جُعْفى بود  تیرى انداخت‌ و بر‌ پیشانى‌ حسین (ع) نشست. حسین (ع) تیر را کَند و آن را انداخت. خون بر صورت‌ و محاسنش‌، سرازیر‌ شد. سپس گفت: «خدایا! تو می‌بینى که من از دست این بندگان نافرمان و طغیانگرت‌، در‌ چه‌ حالى هستم. خدایا! یک‌یک آنان را به شمار آور و جدا از هم و متفرّق، هلاکشان‌ ساز‌ و هیچ‌یک از آنان را بر روى زمین، باقى مگذار و هرگز آنان را میامرز‌!

روایت‌ دوم‌

مسلم بن رباح مولى علیّ بن أبی طالب(: کُنتُ مَعَ الحُسَینِ بنِ علی (ع) یَومَ‌ قُتِلَ‌، فَرُمِیَ فی وَجهِهِ بِنُشّابَهٍ، فَقالَ لی: یا مُسلِمُ، أدنِ یَدَیکَ مِنَ الدَّمِ، فأَدنَیتُهُما‌، فلَمَّا‌ امتَلَأَتا‌ قالَ: اُسکُبهُ فی یَدی، فَسَکَبتُهُ فی یَدِهِ، فَنَفَحَ بِهِما إلَى السَّماءِ، وقالَ: اللّهُمَّ اطلُب بِدَمِ‌ ابنِ‌ بِنتِ نَبِیِّکَ. قالَ مُسلِمٌ: فَما وَقَعَ مِنهُ إلَى الأَرضِ قَطرَهٌ؛ (محمدی ری‌شهری‌، ۱۳۸۸‌: ۷/۲۱۸‌؛ ابن عساکر، بی‌تا: ۱۴/۲۲۳)

مُسلم بن رِباح، غلام آزاد شدۀ على بن ابى‌طالب (ع) [می‌گوید]‌: روز‌ شهادت‌ حسین بن على (ع)، با او بودم. تیرهایى به صورتش اصابت کرده بود‌. به‌ من فرمود: «اى مُسلم! دستت را زیر خون‌ها بگیر». گرفتم. چون [دست‌هایم از خون] پُر شدند‌، فرمود‌: «آن‌ها را در دستم بریز». آن‌ها را در دستش ریختم. آن‌ها را‌ به‌ سوى آسمان پاشید و گفت: «خدایا! خون فرزند‌ دختر‌ پیامبرت‌ را بستان». قطره‌اى از آن خون، بر‌ زمین‌ نریخت.

ب) اصابت تیرى به سینه امام (ع)

در‌ مقاتل‌ آمده است که وقتی امام‌ حسین (ع) بر اثر‌ نبرد‌، کم‌توان‌ شد، ایستاد و به استراحت پرداخت. همان‌ هنگام‌، سنگى آمد و به پیشانى‌اش خورد. خون از پیشانى آن حضرت، سرازیر شد‌. پارچه‌اى‌ را گرفت تا خون از پیشانى‌اش‌ پاک کند که تیرى‌ با‌ پیکانِ سه‌شاخه آهنین و مسموم آمد‌ و در‌ ناحیه قلبش نشست. حسین (ع) گفت: «به نام خدا و یارى خدا و بر دین پیامبر‌ خدا‌!». آن‌گاه، سرش را به سوى‌ آسمان‌ بالا‌ برد و فرمود: «خداى‌ من‌! تو می‌دانى که آنان‌، مردى‌ را می‌کشند که جز او، فرزند پیامبرى بر روى زمین نیست». سپس تیر را‌ گرفت‌ و آن را از پشت خود بیرون‌ کشید‌. خون مانند‌ ناودان‌، از‌ آن سرازیر شد. حسین (ع) دستش را بر زخم نهاد و چون از خون پُر شد، آن را به آسمان پاشید‌. قطره‌اى‌ از آن، باز نگشت... . دوباره دستش‌ را‌ بر‌ زخم‌ نهاد‌ و چون [از خون]‌ پُر‌ شد، به سر و محاسنش کشید و فرمود: «به خدا سوگند، این‌گونه خواهم بود تا جدّم محمّد( را‌ با‌ خضاب‌ خون، دیدار کنم و بگویم: «اى پیامبر خدا‌! فلانى‌ و فلانى‌، مرا‌ کُشتند‌» (محمدی‌ ری شهری، ۱۳۸۸: ۷/۲۲۱).

ج) اصابت تیرى به گلوى امام (ع)

شیخ مفید اصابت تیر به گلوی امام حسین (ع) را این‌گونه نقل می‌کند‌:

رَکِبَ [الحسین (ع)] المُسَنّاهَ یُریدُ الفراتَ وبینَ یَدَیهِ العَبّاسُ أخوهُ، فَاعتَرَضَتهُ خَیلُ ابنِ سَعدٍ، وفیهِم رَجُلٌ مِن بَنی دارِمٍ، فقالَ لَهم: وَیلَکُم! حولوا بَینَهُ وبَینَ الفُراتِ ولا تُمَکِّنوهُ مِنَ الماءِ. فَقالَ‌ الحسین (ع): اللّهُمَّ أظمِئهُ! فَغَضِبَ الدّارِمِیُّ ورَماهُ بسَهمٍ فأَثبَتَهُ فی حَنَکِهِ، فَانتَزَعَ الحسین (ع) السَّهمَ، وبَسَطَ یَدَهُ تَحتَ حَنَکِهِ فَامتَلَأَت راحَتاهُ بالدَّمِ، فرَمى بهِ ثُمَّ قالَ: اللّهُمَّ إنّی أشکو إلَیکَ ما یُفعَلُ‌ بِابنِ‌ بِنتِ نَبِیِّکَ. ثُمَّ رَجَعَ إلى مَکانِهِ وقدِ اشتَدَّ بهِ العَطَشُ؛ (مفید،۱۴۱۳: ۲/۱۰۹)

حسین (ع) بر سیل‌بندِ فرات بالا رفت تا خود را به‌ آب‌ برساند. برادرش عبّاس( پیشِ رویش‌ بود‌. سواران ابن ‌سعد، راه بر او گرفتند. در میان آنان، مردى از بنى‌دارِم بود که به آن سواران گفت: واى بر شما! میان او و فرات‌، مانع‌ شوید و آب را در‌ اختیارش‌ نگذارید. حسین (ع) گفت: «خدایا! او را تشنه بگذار». مرد دارِمى خشمگین شد و تیرى به سوى امام (ع) انداخت که بر زیر گلویش نشست. حسین (ع) تیر را بیرون کشید و دستش را زیر‌ گلویش‌ گرفت. کفِ دستانش از خون، پُر شد. آن‌ها را پاشید و سپس گفت: «خدایا! از آن‌چه با پسر دختر پیامبرت می‌کنند، به تو شکوه می‌برم». سپس به جایگاهش باز گشت، در‌ حالى‌ که تشنگى‌اش‌ شدّت یافته بود.

سید بن طاووس مشابه نقل شیخ مفید را چنین بیان می‌کند:

ثُمَّ رَماهُ [أیِ‌ الإِمامَ الحسین (ع)] سِنانٌ أیضا بسَهمٍ، فوَقَعَ السَّهمُ فی نَحرِهِ، فَسَقَطَ( وجلَسَ‌ قاعِدا‌، فَنَزَعَ‌ السَّهمَ مِن نَحرِهِ، وقَرَنَ کَفَّیهِ جَمیعا وکُلَّمَا امتَلَأَتا مِن دِمائِهِ خَضَّبَ بها رَأسهُ ولِحیَتَهُ، وهُوَ یَقولُ: هکَذا ‌‌ألقى‌ اللّه مخَضَّبا بِدَمی، مَغصوبا على حقّی؛ (ابن‌طاووس، ۱۳۴۸: ۱۲۵)

سپس سِنان نیز تیرى‌ به‌ سوى‌ امام حسین (ع) انداخت. تیر بر گلویش نشست. امام (ع) [بر زمین] افتاد. سپس به سمت راست‌ نشست و تیر را از گلویش بیرون کشید و دو دستش را کنار هم گرفت‌ و هر گاه از خونش‌ پُر‌ می‌شدند، سر و صورتش را با آن خضاب می‌کرد و می‌فرمود: «خدا را این‌گونه، خضاب کرده از خونم و با حقّ غصب شده‌ام دیدار خواهم کرد.»

د) اصابت تیرى بر دهان امام (ع) و پاشیدن خون به آسمان

ابن‌اثیر مورخ اهل تسنن اصابت تیر بر دهان مبارک امام حسین (ع) و پاشیدن خون خود را به آسمان این‌گونه گزارش می‌کند:

اِشتَدَّ عطَشُ الحسین (ع) فَدَنا‌ مِنَ‌ الفُراتِ لِیَشرَبَ، فَرَماهُ حصَینُ بنُ نمَیرٍ بسَهمٍ فوَقَعَ فی فَمِهِ، فَجَعَلَ یَتَلَقَّى الدَّمَ بِیَدِهِ ورَمى بِهِ إلَى السَّماءِ، ثُمَّ حَمِدَ اللّهَ وأثنى عَلَیهِ، ثُمَّ قالَ: اللّهُمَّ إنّی أشکو إلَیکَ ما‌ یُصنَعُ‌ بِابنِ بِنتِ نَبِیِّکَ، اللّهُمَّ أحصِهِم عدَدا، وَاقتُلهُم بَدَدا، ولا تُبقِ مِنهُم أحَدا. وقیلَ: الَّذی رَماهُ رَجُلٌ مِن بَنی أبانِ بنِ دارِمٍ؛ (ابن‌اثیر، بی‌تا: ۲/۱۷۶)

تشنگى حسین (ع)، شدّت گرفت. نزدیک‌ فرات‌ شد تا آبى بیاشامد. حُصَین بن نُمَیر، تیرى به سوى ایشان انداخت که به دهانش اصابت کرد. حسین (ع) خون را با دستش می‌گرفت و به سوى آسمان پرتاب می‌کرد. سپس‌ حمد‌ و ثناى‌ الهى را به جاى آورد‌ و آن‌ گاه‌ گفت: «بار خدایا! از رفتارى که با پسرِ دختر پیامبرت می‌کنند، به تو شِکوه می‌بَرم. بار خدایا! یکایکشان را به شمار‌ آور‌ و یکایکِ‌ آنان را بکُش و هیچ‌یک از ایشان را باقى‌ مگذار‌.»

نیز گفته‌اند: کسى که به حسین (ع) تیر انداخت، مردى از قبیله بنى اَبان بن دارِم بود (محمدی ری‌شهری،۱۳۸۸: ۷/۲۲۶). این‌چنین‌ صحنه عاشورا لحظه به لحظه با خون امام حسین (ع) رنگین‌ شد؛ تا جایی که گزارش شده است روز عاشورا پس از شهادت امام حسین (ع) زیر هر سنگی خون‌ جاری‌ شد‌ و آسمان تا مدت‌ها خونین بود.

جاری شدن خون‌ زیر‌ سنگ‌ها پس از شهادت امام حسین (ع)

درباره جاری شدن خون از زیر سنگ‌ها‌ از‌ امام‌ صادق (ع) چنین روایت شده است:

عبدالملک بن مروان و به روایتى، هشام بن‌ عبد‌ الملک‌  به فرماندارش در مدینه نوشت: «محمّد بن على [باقر] را به سوى من روانه‌ کن‌.»

پدرم‌ روانه شد و مرا نیز با خود برد. رفتیم تا به مدیَنِ شعیب (ع) رسیدیم. در‌ آن‌جا‌ دِیرى (صومعه‌اى) بزرگ دیدیم که افرادى با لباس‌هاى پشمینه و زِبر، بر درِ آن‌ ایستاده‌ بودند‌. پدرم بر من لباس پوشاند و خود نیز لباس زبرى پوشید. سپس دستم را گرفت‌ و آمدیم‌ تا نزد آن افراد نشستیم و با ایشان وارد دیر شدیم. در آن‌جا پیرمردی‌ سال‌خورده‌ را‌ دیدیم که ابروهایش روى چشم‌هایش ریخته بودند. ‌ ‌او به ما نگریست و به پدرم گفت: تو‌ از‌ ما (نَصارا) هستى یا از این امّت که مورد رحمت‌اند؟

پدرم فرمود: «نه‌! من‌ از‌ این امّتم که مورد رحمت‌اند.»

او گفت: از عالمانِ آن هستى، یا از جاهلان آن؟

پدرم‌ فرمود‌: «از‌ عالمان آن.»

گفت: از تو مسئله‌اى می‌پرسم.

پدرم فرمود: «آن‌چه می‌خواهى، بپرس‌ ...»

او‌ پرسش‌هاى فراوانى پرسید و پدرم به همه آن‌ها پاسخ داد ... . سپس رفتیم تا نزد عبدالملک رسیدیم‌... و او‌ گفت: مسئله‌اى برایم پیش آمده که عالمان پاسخ آن را نمى دانند‌. به‌ من بگو که هر گاه این امّت‌، پیشواى‌ واجب‌الاطاعه خود را بکشند، خداوند چه عبرتى‌ را‌ در آن روز، به ایشان نشان می‌دهد؟

پدرم گفت: «هر گاه این‌گونه شود، سنگى‌ را‌ بلند نمى کنند، مگر آن‌که‌ زیرش‌ خون تازه‌ خواهند‌ دید‌». عبدالملک، سر پدرم را بوسید و گفت‌: راست‌ گفتى. در روزى که پدرت على بن ابى‌طالب کشته شد، پدرم مروان‌، فرمان‌ داد سنگ بزرگى را که بر‌ درِ [خانه] او بود‌، بردارند‌ و ما در زیر آن، خونی‌ تازه‌ را دیدیم که می‌جوشید. من نیز خود، حوض آب بزرگى در باغم داشتم‌ که‌ در دو سوى آن، سنگ‌هاى‌ سیاه‌ بود‌. دستور دادم که‌ برداشته‌ شوند و به جایشان، سنگ‌ سفید‌ گذاشته شود. از قضا در همان روز، حسین کشته شده بود. من دیدم که‌ از‌ زیر آن سنگ‌ها خونی تازه می‌جوشد‌. اینک‌ آیا نزد‌ ما‌ می‌مانى‌ تا با هر آن‌چه‌ بخواهى، احترامت کنیم یا بازمی‌گردى؟ پدرم فرمود: «به نزد قبر جدّم (پیامبر خدا (ص)) بازمی‌گردم». عبدالملک نیز‌ اجازه‌ بازگشت داد. (محمدی ری‌شهری، ۱۳۸۸: ۷/۳۷۵‌)

خون‌ گریستن آسمان پس‌ از‌ شهادت امام حسین (ع)

مرحوم شیخ صدوق و شیخ طوسی دو روایت بر خون گریستن‌ آسمان‌ بعد‌ از شهادت امام حسین (ع) نقل کرده‌اند:

عن‌ الریّان‌ بن‌ شبیب‌ عن‌ الرضا‌(: حَدَّثَنی أبی عَن أبیهِ عَن جَدِّهِ [الباقِرِ]( أنَّهُ لَمّا قُتِلَ جَدِّیَ الحسین (ع) أمطَرَتِ السَّماءُ دَما وترابَا أحمَرَ؛ (صدوق، ۱۳۷۸: ۱/۳۰۰)

به نقل از رَیّان بن شَبیب، از‌ امام رضا(: پدرم از پدرش، از پدربزرگش (امام باقر (ع)) نقل کرد که چون جدّم حسین (ع) شهید شد، از آسمان، خون و خاک سرخ بارید.

عن عمّار بن أبی عمّار: أمطَرَتِ السَّماءُ‌ یَومَ‌ قُتِلَ الحسین (ع) دَما عَبیطا؛ (طوسی، ۱۴۱۴: ۳۳۰)

به نقل از عمّار بن ابى عمّار: روز شهادت حسین (ع) آسمان خون تازه بارید.

امام حسین (ع) در روز عاشورا دوبار با خون‌ فرزندان‌ خود نیز صفحه آسمان را رنگین نمود تا پیام حق را برای ابد به گوش جهانیان برساند.

پاشیدن خون حضرت‌ علی‌ اکبر (ع) به آسمان

على اکبر (ع) بزرگ‌ترین پسر امام حسین (ع)  از نظر صورت و سیرت و سخن گفتن، به حدّى شبیه پیامبر خدا (ص) بود که هر کس شوق دیدار پیامبر (ص) را‌ داشت، به او می‌نگریست‌؛ چنان‌که‌ پدر بزرگوارش طبق نقلى، هنگام رفتن وى به میدان نبرد فرمود:

خداوندا! گواه باش که جوانى براى جنگ با آنان می‌رود که شبیه‌ترینِ مردم به پیامبرت از جهت صورت و سیرت‌ و سخن‌ گفتن است و ما هرگاه مشتاق دیدار پیامبر تو می‌شدیم، به او نگاه می‌کردیم. (محمدی ری‌شهری، ۱۳۸۸: ۷/۷)

على اکبر (ع) در واقعه عاشورا، از ارکان سپاه امام (ع) به شمار می‌رفت. تأکید او‌ بر‌ حق‌مدارى و دفاع‌ از حق تا ایثار جان، هنگام شنیدن خبر به شهادت رسیدن خود در مسیر کربلا از پدر‌ بزرگوارش، اذان گفتن براى اقامه جماعت به امامت حسین (ع) در جریان‌ برخورد‌ سپاه‌ حُر با کاروان امام (ع)، بر عهده گرفتن مسئولیت آب‌رسانى به خیمه‌ها در شب عاشورا و همچنین داوطلب شدن ‌‌ایشان‌ براى شهادت پیش از دیگر بنى‌هاشم، بنا بر نقل مشهور، از ویژگى‌هاى آن‌ فرزند‌ برومند‌ سیّد الشهدا (ع) است.

در زیارت‌نامه حضرت علی اکبر (ع) می‌خوانیم:

السَّلامُ علَیکَ یابنَ رَسولِ اللّهِ ورَحمَهُ‌ اللّهِ وبَرَکاتُهُ، وَابنَ خَلیفَهِ رَسولِ اللّهِ، وَابنَ بِنتِ رَسولِ اللّه ورَحمَهُ اللّهِ وبَرَکاتُهُ‌ مُضاعَفَهً، کُلَّما طَلَعَت شَمسٌ‌ أو‌ غَرَبَت، السَّلامُ عَلَیکَ وعَلى روحِکَ وبَدَنِکَ، بِأَبی أنتَ واُمّی من مذبوحٍ ومَقتولٍ مِن غَیرِ جُرمٍ، وبِأَبی أنتَ واُمّی لدَمُکَ المُرتَقى بِهِ إلى حَبیبِ اللّه، وبأَبی أنتَ واُمّی مِن مُقَدَّمٍ بَینَ یَدَی‌ أبیکَ، یحتَسِبُکَ ویبکی عَلَیکَ، مُحرَقا عَلَیکَ قَلبُهُ، یَرفَعُ دَمَکَ بکَفِّهِ إلى أعنانِ السَّماءِ لا تَرجِعُ مِنهُ قَطرَهٌ؛ (ابن‌قولویه، ۱۳۵۶: ۲۳۹؛ محمدی ری شهری، ۱۳۸۸: ۱۱/۳۷۶)

سلام و رحمت و برکات خدا بر‌ تو‌، اى فرزند پیامبر خدا، و فرزند جانشین پیامبر خدا، و فرزند دختر پیامبر خدا! رحمت و برکات دوچندان خدا، هر گاه که خورشید، طلوع یا غروب می‌کند بر تو باد! سلام بر تو‌ و بر‌ جان و پیکرت! پدر و مادرم، فداى کُشته‌اى که بدون هیچ جرمى، ذبح شد! پدر و مادرم فدایت باد که خونت تا آن‌جا که خدا دوست داشت، بالا رفت! و پدر و مادرم فدایت‌ باد‌ که پیشِ روى پدرت، پیکار می‌کردى و او تو را به حساب خدا می‌نهاد و می‌گریست و دلش آتش گرفته بود. خونت را با کف دستش، به کرانه‌هاى آسمان پاشید و قطره‌اى باز‌ نیامد‌.

این‌ بار نیز ورق‌های تاریخ و صحنه‌ عاشورا‌ به‌ رنگ سرخ خون شبیه‌ترین فرد به رسول خدا (ص) رنگ‌آمیزی شد تا تاریخ، سند جنایت یزیدیان را ثبت کند.

پاشیدن‌ خون‌ گلوی حضرت علی اصغر (ع) به آسمان

بر پایه برخی از گزارش‌ها درباره فرزندان امام حسین (ع)، ایشان شش پسر داشت که دو تن از آنان، عبداللّه‌ و علی‌ اصغر‌ نام داشته‌اند. بنابر گفتۀ ابن‌طلحه احتمالاً این دو فرزند امام (ع) در روز عاشورا شهید شده‌اند؛ با این تفاوت که یکی شیرخواره و دیگری چند ساله بوده است. گزارش‌هایی که‌ کلمه‌ «رَضیع‌» (شیرخواره) در آن‌ها به کار رفته یا تصریح می‌کنند که فرزندی‌ از‌ امام (ع) که در روز عاشورا به دنیا آمده بود، روی دست پدر، تیر خورد و شهید شد‌، به‌ شهادتِ‌ یکی از این فرزندان اشاره دارد. به نظر می‌رسد از یک‌سو، تشابه‌ شماری‌ از‌ گزارش‌های مربوط به شهادت این دو کودک و از سوی دیگر، اختلاف شماری دیگر از‌ آن‌ها‌ وهمچنین‌، اختلاف در نام مادر فرزند خردسال امام (ع) که شهید شده، حاکی از بی دقّتی‌ گزارشگران‌ در گزارش شهادت این دو کودک و عدم تفکیک آن‌ها از یکدیگر است (محمدی‌ ری‌شهری‌، ۱۳۸۸‌: ۱۱/۳۷۶).

در زیارت ناحیه مقدّسه آمده است:

السَّلامُ عَلى عَبدِ اللّهِ بنِ الحُسَینِ‌ الطِّفلِ‌ الرَّضیعِ، المَرمِیِّ الصَّریعِ، المُتَشَحِّطِ دَما، المُصَعَّدِ دَمُهُ فِی السَّماءِ، المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حجرِ‌ أبیهِ‌، لَعَنَ‌ اللّه ُ رامِیَهُ حَرمَلَهَ بنَ کاهِلٍ الأَسَدِیَّ وذَویهِ؛ (ابن مشهدی، ۱۴۱۶: ۴۸۸)

سلام بر عبد اللّه‌ بن‌ الحسین، کودک شیرخواره تیرخورده ضربت خوردۀ به خون تیپده که خونش به‌ آسمان‌ پرتاب‌ شد و در دامان پدرش با تیر، سر بُریده شد! خدا لعنت کند حَرمله بن کاهِل‌ اسدی‌ و همراهانش‌ را که به او تیر زدند!

همچنین در زیارت ناحیه دوم آمده‌ است‌:

السَّلَامُ علَى علِیٍّ الْکَبِیرِ، السَّلَامُ‌ عَلَى‌ الرَّضیعِ‌ الصغِیر؛ (همان: ۴۹۸)

سلام بر علیِ بزرگ! سلام بر‌ شیرخواره کوچک!

در یکی از زیارت‌های روز عاشورا نام علی اصغر آمده است‌:

صَلَّى‌ اللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلَى آبَائِکَ وَ أَوْلَادِکَ‌ وَ‌ الْمَلَائِکَهِ‌ الْمُقِیمِینَ فِی حَرَمِکَ صَلَّى اللَّهُ علَیْکَ وَ‌ علَیْهِمْ‌ أَجْمَعِینَ وَ عَلَى الشُّهَدَاءِ الَّذِینَ اسْتُشْهِدُوا مَعَکَ وَ بَیْنَ یَدَیْکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ‌ وَ‌ عَلَیْهِمْ وَ عَلَى‌ وَلَدِکَ‌ عَلِیٍ‌‌ الْأَصْغَرِ‌ الَّذِی‌ فُجِعْتَ‌‌ بِهِ‌؛ (ابن‌طاووس‌، ۱۴۰۹: ۲/۵۷۲)

بنابراین اختلاف منابع در‌ یکی‌ بودن یا دونفر بودن علی اصغر و عبدالله رضیع وجود دارد؛ اما آن‌چه‌ مسلم‌ است شهادت این طفل در روز‌ عاشوراست که در نحوه‌ شهادت‌ او نیز نقل‌های مختلفی بیان‌ شده‌ است.

در یکی از نقل‌ها می‌خوانیم:

لَمّا رَأَى الحسین (ع) مَصارِعَ فِتیانِهِ وأحِبَّتِهِ، عَزَمَ‌ عَلى‌ لِقاءِ القومِ بمُهجَتِهِ، ونادى: هَل‌ مِن‌ ذابٍّ‌ یَذُبُّ عَن حَرَمِ‌ رَسولِ‌ اللّهِ؟ هَل مِن مُوَحِّدٍ یَخافُ‌ اللّهَ‌ فینا؟ هَل مِن مُغیثٍ یرجُو ‌ ‌اللّه بِإِغاثَتِنا؟ هَل مِن مُعینٍ یَرجو ما عِندَ اللّهِ فی إعانَتِنا؟ فَارتَفَعَت‌ أصواتُ‌ النِّساءِ بِالعَویلِ، فتَقَدَّمَ إلى بابِ الخیمَهِ‌، وقالَ‌ لِزَینَبَ: ناوِلینی‌ وَلَدِیَ‌ الصَّغیرَ‌ حَتّى اُوَدِّعَهُ، فَأَخَذَهُ وأومَأَ‌ إلَیهِ لِیُقَبِّلَهُ، فَرَماهُ حَرمَلَهُ بنُ الکاهِلِ بِسَهمٍ فَوَقَعَ فی نَحرِهِ فَذَبَحَهُ. فَقالَ لِزَینَبَ: خُذیهِ، ثُمَّ‌ تَلَقَّى‌ الدَّمَ بِکَفَّیهِ حتَّى امتَلَأَتا، ورَمى بِالدَّمِ‌ نحوَ‌ السماءِ‌ وقالَ‌: هَوَّنَ‌ عَلَیَّ ما نَزَلَ‌ بی‌ أنَّهُ بِعَینِ اللّه. قالَ الباقر (ع): فَلَم یَسقُط مِن ذلِکَ الدَّمِ قَطرَهٌ إلَى الأَرضِ؛ (همان، ۱۳۴۸: ۱۱۷‌)

هنگامى‌ که‌ حسین (ع) شهادت جوانان و محبوبانش را دید، تصمیم‌ گرفت‌ که‌ خود‌ به‌ میدان‌ برود و ندا داد: «آیا مدافعى هست که از حرم پیامبر خدا (ص) دفاع کند؟ آیا یکتاپرستى هست که درباره ما از خدا بترسد؟ آیا دادرسى هست که به خاطر خدا‌ به داد ما برسد؟ آیا یارى دهنده‌اى هست که به خاطر خدا ما را یارى دهد؟». پس صداى زنان، به ناله برخاست. امام (ع) به جلوى درِ خیمه آمد و به زینب( فرمود: «کودک‌ خُردسالم‌ را به من بده تا با او خداحافظى کنم». او را گرفت و می‌خواست او را ببوسد که حرمَله بن کاهِل، تیرى به سوى او انداخت که در گلویش نشست‌ و او‌ را ذبح کرد. امام (ع) به زینب (س) فرمود: «او را بگیر!». سپس کف دستانش را زیر خون [گلوى او] گرفت تا پُر شدند. خون‌ را‌ به سوى آسمان پاشید و فرمود‌: «آن‌چه‌ بر من وارد می‌شود، برایم آسان است؛ چون بر خدا پوشیده نیست و در پیش دید اوست». امام باقر (ع) [در باره آن خون] فرموده است‌: «از‌ آن خون، یک قطره‌ هم‌ به زمین باز نگشت». (محمدی ری‌شهری، ۱۳۸۸: ۷/۳۷)

در نقلی دیگر آمده است:

لَما رَآهمُ الحسین (ع) مُصِرّینَ عَلى قَتلِهِ، أخَذَ المُصحَفَ ونَشَرَهُ، وجَعَلَهُ عَلى رَأسِهِ، ونادى: بَینی وبَینَکُم کِتابُ اللّه‌، وجَدّی‌ مُحَمَّدٌ رَسولُ اللّه(، یا قَومِ! بمَ تستَحِلّونَ دَمی؟!... فالتَفَتَ الحسین (ع) فَإِذا بِطِفلٍ لَهُ یَبکی عَطَشاً، فَأَخَذَهُ على یدِهِ، وقالَ: یا قَومِ، إن لَم تَرحَمونی فَارحَموا هذَا الطِّفلَ، فَرَماهُ رَجُلٌ مِنهُم بِسَهمٍ‌ فَذَبَحَهُ‌، فَجَعَلَ الحسین (ع) یَبکی ویَقولُ: اللّهُمَّ احکُم بینَنا وبینَ قومٍ دَعَونا لِیَنصُرونا فَقَتَلونا. فَنودِیَ مِنَ الهَوا: دَعهُ یا حُسَینُ؛ فإِنَّ‌ لَهُ مُرضِعاً فِی الجَنَّهِ؛ (همان:۴۳)

وقتى حسین (ع) دید که آن‌ها‌ بر‌ کُشتن‌ او پافشارى می‌کنند، قرآنى را گرفت و آن را باز کرد و بر سرش نهاد و ندا داد: «کتاب خدا‌ و ‌‌نیز‌ جدّم محمّد، فرستاده خدا، میان من و شما [داورى کند]. اى مردم! براى چه‌ خونم‌ را‌ حلال می‌شمرید؟!...». همچنین حسین (ع) به سوى یکى از کودکانش _ که از تشنگى می‌گریست _ رفت؛ او را‌ بر سرِ دست گرفت و گفت: «اى قوم! اگر بر من رحم نمى کنید‌، بر این کودک، رحم‌ کنید‌». در این حال، مردى از آنان، تیرى به سوى او انداخت و ذبحش کرد. حسین (ع) می‌گریست و می‌گفت: «خدایا! میان ما و گروهى که ما را دعوت کردند تا ما را یارى دهند، امّا‌ ما را کُشتند، داورى کن». در این هنگام از آسمان ندایى رسید: «او را وا گذار _ اى حسین _ که او را در بهشت، شیر می‌دهند.»

نقل شده است امام حسین (ع) پس‌ از‌ شهادت طفل شیرخوار این‌چنین دعا کرد:

مقاتل الطالبیّین عن مورع بن سوید بن قیس: حَدَّثَنا مَن شَهِدَ الحسین (ع) قالَ: کانَ مَعَهُ ابنُهُ الصَّغیرُ فَجاءَ سَهمٌ فَوَقَعَ فی نحرِهِ. قالَ: فَجَعَلَ‌ الحسین (ع) یَأخُذُ الدَّمَ مِن نَحرِهِ ولَبَّتِهِ فَیَرمی بِهِ إلَى السَّماءِ فَما یَرجِعُ مِنهُ شَیءٌ، ویقولُ: اللّهمَّ لا یَکونُ أهوَنَ عَلَیکَ مِن فَصیلٍ؛ (مجلسی، ۱۴۰۳: ۴۵/۴۷)

در مقاتل الطالبیّین از‌ مُوَرِّع‌ بن سُوَید بن قیس نقل شده است: یکى از حاضران در کنار حسین (ع) برایمان گفت: همراه حسین (ع) پسر خردسالش (علی اصغر) هم بود که تیرى آمد و در گلویش نشست‌. حسین (ع) خون‌ را از گلوى او و گودى زیر‌ گلویش‌ می‌گرفت و به سوى آسمان می‌پاشید و از آن، چیزى [به زمین] بازنمى‌گشت. حسین (ع) می‌گفت: «خدایا! نزد تو از بچّه شتر [صالح (ع)] کمتر‌ نباشد‌.»

امام (ع) در حقیقت با این دعا درخواست می‌کند که‌ خداوند‌ انتقام خون این طفل شیرخوار را از قاتلان آن بگیرد و آن‌ها را به عذاب سختی دچار نماید؛ زیرا آن‌گونه‌ که‌ در‌ تفاسیر آمده است، ناقه صالح به صورت یک معجزه و باعث‌ روشنگری و هدایت مردم بوده است؛ اما عده‌ای این امر را برنتافتند و سرانجام این ناقه را کشتند و خداوند آنان‌ را‌ به‌ عذابی سخت مبتلا کرد. امام حسین (ع) نیز با این درخواست از‌ خداوند‌ که این طفل شیرخوار که بی‌گناه به دست این نااهلان کشته شده است  از ناقه صالح‌ کمتر‌ نباشد‌، در واقع درخواست عذاب این افراد را از خداوند دارند که این‌ خود‌ سندی‌ دیگر از مظلومیت امام و شهدای کربلاست.

الف) اسرار شهادت طفل شیرخوار‌ کربلا‌

درباره این‌که چرا امام حسین (ع) کودک شیرخوار خود را مقابل دشمن آورد‌، دلایلی‌ گوناگون ذکر شده است؛ اما موارد زیر را به عنوان گوشه‌ای از اسرار‌ آن‌ می‌توان‌ برشمرد:

۱. اتمام حجت برای مردم و دشمن که اگر حق با ما نبود، کودک شیرخوار‌ خود‌ را سپر تیر جفا نمی‌کردیم.

۲. وقتی امام (ع) طفل را گرفت و بوسید و او را‌ روی‌ دست‌های‌ خود به میدان آورد و در مقابل دشمن ایستاد، اندوه ملائکه مقربین و ارواح انبیای مرسلین و اوصیای‌ صدیقین‌ افزون شد.

۳. با شهادت علی اصغر (ع) عشق و محبت امام حسین (ع) در دریای‌ خشوع‌ و خضوع‌ و بندگی حق تعالی غوطه‌ور شد و بر طلب رضای محبوب، فرزند شیرخوارش حضرت علی اصغر (ع) به‌ شهادت‌ رسید‌.

۴. آن‌چه امام حسین (ع) در مهمانی رحمانی نثار نمود، خون‌های طاهره است؛ این‌ خون‌ نیز از آن جمله بود.

۵. شهادت علی اصغر (ع) یکی از ابواب رحمت الهی برای شیعیانِ امیرالمؤمنین‌ (ع) است‌؛ زیرا عنایت الهی چنین اقتضا نمود که برای سیدالشهدا (ع) مصائبی پیش آید‌ که‌ دل‌ها را با تمام دواعی و کشش‌های مختلف‌ خود‌، محزون‌ و چشم‌ها را گریان کند. بی‌گمان شهادت این‌ طفل‌، دل‌ها را محزون و چشم‌ها را گریان می‌کند؛ هرچند که قساوت گرفته باشد (صدری‌، ۱۳۸۹‌: ۱۲۰  ۱۲۱).

ب) اسرار‌ فرستادن خون‌ مقدس‌ طفل‌ به آسمان

۱. کشتن‌ آن‌ شیرخوار، بزرگ‌ترین سند مظلومیت حضرت است و خون فرزندش را به آسمان فرستاد‌ تا‌ باقی بماند و در فردای قیامت، شکایت‌ از این مردم را‌ نزد‌ جدش رسول خدا (ص) ببرد.

۲. شاید‌ سرّش‌ این باشد که اهل آسمان، مراتب عبودیت حسینی را ببینند و همت عالیه او‌ معلوم‌ شود که طفل شیرخوار خود‌ را‌ در‌ راه حق فدای‌ دین‌ جدش رسول خدا (ص) نمود‌.

۳. سرّش‌ این است که آسمان را مشرف کرد و آن را گنجینه خون این طفل شیرخوار‌ قرار‌ داد (همان: ۱۲۲).

ج) چرایی‌ باز نگشتن‌ خون‌ها‌ از‌ آسمان

۱. مصیبت شیرخوار کربلا، بزرگ‌ترین مصائب بود؛ زیرا شهدای دیگر با تیغ زبان و شمشیر خون‌چکان با‌ دشمنان‌ می‌جنگیدند؛ اما این کودک نه زبان‌ بیان‌ و نه‌ شمشیر‌ خون‌چکان‌ داشت. پس اگر‌ آن‌ خون به زمین می‌ریخت، مایه نزول عذاب بر اهل زمین می‌شد.

۲. برخی گمان کرده‌اند علت بازنگشتن‌ خون‌ علی‌ اصغر (ع) این بوده که اگر قطره‌ای از‌ آن‌ خون‌ به‌ زمین‌ می‌ریخت‌، بلا نازل می‌شد، ولی این‌چنین نیست؛ زیرا افضل از خون گلوی علی اصغر (ع) خون گلوی اطهر خود حسین (ع) بود که بر روی زمین ریخت و خداوند به سبب‌ امتحان مهلت داده است.[۲] از این‌رو، خون گلوی علی اصغر، خون علی اکبر‌ و خون‌ قلب حسین (ع) که حضرت به جانب آسمان افشاند و به سوی زمین بازنگشت و ملائکه آسمان آن‌ها را در ظروف بهشتی، به عنوان هدیه به سوی جنت بردند؛ چنان‌که در زیارت‌ ایشان‌ آمده است:

أَشْهَدُ أَن ‌ ‌دَمکَ‌ سَکَنَ‌ فِی‌ الْخُلْدِ وَ اقْشَعَرَّتْ لَهُ أَظِلَّهُ الْعَرْش‌. (کلینی، ۱۴۰۷: ۴/۵۷۶)

۱. زیرا قطره‌ای واحد از این خون به‌ منزله‌ هزاران شاهد صدق در دعوی‌ حضرت‌ بود و مانند این هدیۀ حسینیه که از فرط محبت به درگاه الهی عرضه می‌شود، تنها از ذخایر گنج‌های عرش و کرسی است و اگر خداوند یکی‌ از‌ حملۀ عرش و سکان کرسی‌ را‌ ذره‌ای از این خون عطا نماید، نعمتی است که فوق آن نعمتی تصور نمی‌شود (صدری، ۱۳۸۹: ۱۲۳).

درحقیقت رفتن این خون‌های پاک به سوی آسمان، از باب کلمات طیب و عملی‌ صالح‌ هستند که بالا می‌روند و به فرد عزت می‌بخشند. [۳]خون‌ پاک امام‌ حسین (ع) و فرزندانش که به آسمان پاشیده شد و به زمین بازنگشت، مصداق همین کلمۀ طیّب و عمل صالح است‌ که مایه عزت شد و دین اسلام را زنده نگه داشت.

نتیجه‌گیری

منطق امام حسین (ع) منطق شهید بود. منطق شهید یعنى منطق کسى که براى ‌‌جامعۀ‌ خویش پیامى دارد و این پیام را جز با خون با چیز دیگرى نمی‌نویسد‌. امام‌ با‌ خونین کردن لحظه به لحظه صفحات عاشورا، پیام خود را با استواری هرچه تمام در‌ تاریخ ثبت کرد. ایشان در روز عاشورا از راه‌های مختلف، این منطق را‌ به جهانیان منتقل کرد‌ که‌ قیام ایشان، برای حفاظت از اسلام است که حتی در این راه خون طفل شیرخوار خود را فدا می‌کند و آن را به عنوان ودیعه‌ای به آسمان می‌سپارد که این عمل صالح‌، مایه عزت اسلام و زنده نگه داشتن دین اسلام شد.

منابع

اسماعیلی وردنجانی، مرتضی (۱۳۸۵ش)، حماسه عشق، چهارمحال و بختیاری، آصف‌، چاپ‌ اول.

ابن‌اثیر، علی بن محمد (بی‌تا)، الکامل فی التاریخ، بی‌جا، موقع الوراق.

ابن‌طاووس، علی بن موسی (۱۴۰۹ق‌)، إقبال الأعمال، تهران، دار الکتب الإسلامیه‌، ‌چاپ دوم‌.

ابن‌طاووس، علی بن موسی‌ (۱۳۴۸ش)، اللهوف علی قتلی الطفوف، تهران، جهان، چاپ اول.

ابن‌عساکر، ابی‌قاسم (بی‌تا)، تاریخ دمشق، بی‌جا، دارالفکر.

ابن‌قولویه، جعفر بن محمد (۱۳۵۶ش)، کامل الزیارات‌، نجف، دارالمرتضویه، چاپ اول.

برقى، احمد بن‌ محمد‌ بن خالد (۱۳۷۱ق)، المحاسن‌، قم، دارالکتب الإسلامیه،چاپ دوم‌.

خون‌بهای خدا، https://hawzah.net

راغب اصفهانى، حسین بن محمد (۱۴۱۲ق‌)، مفردات ألفاظ القرآن، بیروت، دارالقلم، چاپ اول.

شامی‌، یوسف‌ بن‌ حاتم (۱۴۲۰ق)، الدر النظیم فی‌ مناقب‌ الأئمه‌ اللهامیم‌، قم، جامعه مدرسین‌‌، چاپ اول‌.

صدری محمد (۱۳۸۹ش)، قنداقه سرخ، قم، دلیل ما، چاپ اول.

صدوق، محمد بن علی (۱۳۷۶‌ش)، الامالی‌، تهران‌، کتابچی، چاپ ششم.

صدوق، محمدبن علی، (۱۳۷۸ق)، عیون‌ الاخبارالرضا (ع)، تهران، جهان، چاپ اول.

طریحی، فخرالدین (۱۳۷۵ش)، مجمع البحرین، تهران، مرتضوی، چاپ سوم.

طوسی، محمد بن حسن (۱۴۱۴ق)، الأمالی‌، قم‌، دارالثقافه‌، چاپ اول.

کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق (۱۴۰۷ق‌‌)، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم.

گروهی از نویسندگان (۱۳۷۸ش)، موسوعه الامام الحسین (ع)، تهران، سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی‌ آموزشی‌.

مجلسى‌، محمدباقر (۱۴۰۳ق‌)، بحار الأنوار الجامعه لدرر الاخبار الائمه الاطهار (ع)، بیروت‌، دارإحیاء‌ التراث العربی‌، چاپ دوم‌.

محمدی ری‌شهری، محمد (۱۳۸۸ش)، دانش‌نامه امام حسین (ع) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ‌، قم‌، سازمان‌ چاپ و نشر دارالحدیث، چاپ اول.

مشهدى، محمد بن جعفر (۱۴۱۹ق)، المزار الکبیر‌، ‌قم‌‌، دفتر‌ انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم،‌ چاپ اول.

مطهری، مرتضی (۱۳۷۷‌ش)، مجموعه‌آثار‌، تهران‌، صدرا، چاپ دوم.

مفید، محمد بن محمد (۱۴۱۳ق)، الارشاد فی معرفه حجج الله علی‌ العباد‌، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول.

مکی، محمد (۱۴۱۰ق)، المزار، قم، مدرسه امام‌ مهدى‌ (عج)، چاپ‌ اول.

نورى، حسین بن محمدتقى (۱۴۰۸ق)، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل‌، قم، مؤسسه آل البیت‌ (ع)‌، چاپ‌ اول‌.