مادرم برای هر کدام از افراد خانواده یک شیشه آب اختصاصی توی یخچال میگذاشت و روی شیشه آب هر کسی اسمش را با برچسب میچسباند. من، هیچ وقت عادت به پر کردن شیشه آب خودم، بعد از خالی شدن، نداشتم و معمولا دور از چشم دیگران، از شیشه آب آنها آب میخوردم، تا وقتی که شیشه آب من طبق عادت همیشگی، به وسیله مادرم پر و داخل یخچال گذاشته میشد.
تشنه بودم. رفتم سراغ یخچال، تا آب بخورم. در یخچال را که باز کردم نه شیشه آب خودم بود نه شیشه آب دیگران.
چشمم به پارچه مشکی رنگی افتاد که به جای شیشههای آب، توی یخچال پهن شده بود.
یادم افتاد امروز، روز اول محرم است.
- بازدید: ۵۴۰۰
- شماره مطلب: ۱۲۴۹
مادرم برای هر کدام از افراد خانواده یک شیشه آب اختصاصی توی یخچال میگذاشت و روی شیشه آب هر کسی اسمش را با برچسب میچسباند. من، هیچ وقت عادت به پر کردن شیشه آب خودم، بعد از خالی شدن، نداشتم و معمولا دور از چشم دیگران، از شیشه آب آنها آب میخوردم، تا وقتی که شیشه آب من طبق عادت همیشگی، به وسیله مادرم پر و داخل یخچال گذاشته میشد.
تشنه بودم. رفتم سراغ یخچال، تا آب بخورم. در یخچال را که باز کردم نه شیشه آب خودم بود نه شیشه آب دیگران.
چشمم به پارچه مشکی رنگی افتاد که به جای شیشههای آب، توی یخچال پهن شده بود.
یادم افتاد امروز، روز اول محرم است.
مطالب برتر سایت
اولین نظر را ارسال کنید