دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
یا اخا دلواپس خواهر نباش

 در پی دیدار روی کیستی گوئیا در فکر زینب نیستی

 

گوئیا دلتنگ مادر گشته‌ای مات روی مادری سرگشته‌ای

دو لبخند

طبعم به ولای آن دو لبخند

شد نغمه سرای آن دو لبخند

 

مانده است هنوز بر لب طف

تأثیر صفای آن دو لبخند

قیمت

آن روز که آمدند و دیدند مرا

با قیمت عشقشان خریدند مرا

 

دیدند که در وجود من عباس است

از بهر حسین آفریدند مرا

کیمیای عشق

خیمه زد بر هر دلی سلطان عشق

بست با جان رشتۀ پیمان عشق

 

عاشقان، ترک سر و جان کرده‌اند

جان فدای مهر جانان کرده‌اند

تدفین سرخ

آمدی تا کنار خیمۀ من، باز با خواهرت سخن داری

چه نیازی مرا صدا بزنی، با خودت عطر یاسمن داری

 

چه قَدَر جلوۀ تو طاهایی است، مثل باباست طرز لبخندت

چه قَدَر خندۀ تو زهرایی است، رنگ رخسارۀ حسن داری

قافله

او که دل کشتۀ چشمان سیاهش باشد

می‌رود کوفه ... خدا پشت و پناهش باشد

 

شب غربت شد و اشکم شده جاری از نو

سوزش قلب من از آتش آهش باشد

گریه آباد

جز بر آن تیغ دو ابروی تو سر نفروشم

غرقۀ درد ولی زخم جگر نفروشم

 

زندگی بی‌نمک روضۀ تو شیرین نیست

نمک شور تو بر کوه شکر نفروشم

مرز تکامل

گاهی دعا به مرز تکامل نمی‌رسد

هر مثنوی به اوج تغزّل نمی‌رسد

 

هر عاشقانه‌ای غزل جاودانه نیست

بحر طویل عشق شما چیز دیگری است

خیرش به اجدادم رسید

آشنا تا نور تو در ظلمت آبادم رسید

چون نسیمی در دل آتش به امدادم رسید

 

بانگ تنهایی زدم در انزوای درد خویش

تا شنید از غربتم آمد به فریادم رسید

لوح مکتوب

من با نسیم بیرق‌تان خوب می‌شوم

از جذبۀ نگاه تو مجذوب می‌شوم

 

مانند یک کویر که مهمان ابرهاست

من در بهار اشک تو مرطوب می‌شوم

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×