دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
آرام جان

دل شب چشمه‌ها از چشم وا کرد

میان گریه بابا را صدا کرد

 

ز دوری پدر چون گریه سر کرد

صدای گریه‌ها سر را خبر کرد

بغض

غروب و بغض و خرابه کنار یک دیوار

نشسته‌ام و تو را گریه کرده‌ام بسیار

 

به روی خاک خرابه تو را کنم تصویر

که دست دخترکی را گرفته‌ای انگار

شمیم

مه کاسه به دست حُسن رویت

سرمست گل از شمیم مویت

 

هر جا که گلی ز خاک روید

با یاد تو سینه چاک روید

شور جنون

محرم ماه الفت با جنون است

چراغ کوچه‌هایش بوی خون است

 

محرم حرمت خون است و خنجر

تلاطم می‌کند حنجربه حنجر

غربت من عصر عاشورا بود

کاش می‌شد همره باد صبا

پر کشم تا آستان مجتبی

 

گوش بسپارم به آه و ناله‌اش

شکوه‌های داغ چندین ساله‌اش

هفتاد و دو لحظه، لحظۀ پرواز

هفتاد دو ماه و ظهر عاشورا

شق القمر امام را دیدم

هفتاد دو و پشت آسمان خم شد

وقتی کمر امام را دیدم

خاطرات سبز

باد سمت شعله می‌­لنگید و وامی‌ماند

شعله می‌­مویید و چادر را نمی­‌گیراند

 

خاطرات سبز، از صحرا رها می­‌شد

وز زمین خون‌گرفته، روی می‌­گرداند

فرمانروای فرات

چو برقی از نیام باد آمد

ز قعر آهن و پولاد آمد

 

فراتی می­‌خرامد در خروشش

به صحرا جوش جوشن شد ز جوشش

یا حسین (ع)

ای حضور آسمان در جان خاک

یا حسین‌بن‌علی، روحی فداک

 

ای نماز عشق را تکبیر سرخ

آیت تطهیر را تفسیر سرخ

قبله‌نما

به روی نیزه چگونه تو را نظاره کنم

بخند تا که منم خنده‌ای دوباره کنم

 

اگر اجازه دهی لااقل برای تنت

کمی ز چادر خود را کفن قواره کنم

باب‌الحوائج

ای که نامِ تو کلیدِ همه درها عبّاس

ای که یادِ تو دوا هست و مداوا عبّاس

 

ای گل باغ علی، ای پسرِ امّ‌بنین

ای که هستی تو عزیزِ دلِ زهرا عبّاس

شعر عاشورایی حمید سبزواری
برترین شهید

تا گردش زمانه و لیل و نهار هست

نام حسین هست و حسینی شعار هست

 

این نام پرشکوه بر اوراق روزگار

جاوید هست تا ورق روزگار هست

 

تا موج می‌خروشد و تا بحر می‌تپد

یاد از خروش او به صف کارزار هست

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×