دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
نینوای زخم

هفت بند عشق دارد نینوای زخم تو

ای تمام گریه­‌هایم های های زخم تو

 

در سکوت اشک، پژواک صدایم گم شده­ است

شرحه شرحه درد می­‌خوانم برای زخم تو

دروغ

این شهر که سنگ می‌زنند از بامش

مجموع شدند در پیِ اعدامش

 

این قوم دروغ را چه خوش می‌گویند؟

گفتند که کافر است و ... «مسلم» نامش

مرد کوفه

یک شهر پر از نفاق و نامردی و قهر!

اُفٍ لک یا کوفه! اُفٍ لک دهر

 

در را نگشود هیچکس بر مهمان

یک مَرد نبود غیرِ «طوعه» در شهر

فرستاده

بر دامنِ تزویر و ریا چنگ زدند

یکبار دگر به عشق نیرنگ زدند

 

امروز تمامِ شهر بیعت کردند

فردا به فرستادۀ او سنگ زدند

عرش نی

خورشید بر این تیره مغاک افتاده است؟

یا بر سر نی آن سر پاک افتاده‌ است؟

 

بر عرش نی از تلاوت او پیداست

هفتاد و دو سوره روی خاک افتاده‌ است

کجا افتاده؟

انگشت تو از دست چرا افتاده؟

گل از چه ز شاخه‌ای جدا افتاده؟

 

ای ناطق قرآن که جدا گشته سرت

بسم‌الله این سوره کجا افتاده؟

 

گلوی برادر

ای داده ز دست، یاور خود را

وز دست نداده باور خود را

 

ای برده به ساحل یقین از موج

کشتیِّ به خون شناور خود را

گلاب حسرت!

مدینه! کاروانی سوی تو، با شیون آوردم

ره آوردم بود اشکی، که دامن دامن آوردم

 

مدینه! در به رویم وا مکن چون یک جهان ماتم

نیاورد ارمغان با خود کسی، تنها من آوردم

بند هجدهم از ترکیب بند حضرت عباس (ع)

مفتاح غزل‌های به بن‌بست رسیده!

این شعر، مرا باز به سمت تو کشیده

 

زینب چه دلی داشت که با آن لب عطشان

از کوفه به دنبال تو تا شام دویده

بند هفدهم از ترکیب بند حضرت عباس (ع)

عشقی که نمودست چنین عزم تو را جزم؟

ای با علی و مالک اشتر شده هم‌رزم

 

مبهوت‌ تو هستند امامان و شهیدان

مفتون‌ تو هستند رسولان اوالوالعزم

بند پانزدهم از ترکیب بند حضرت عباس (ع)

لبریز شد از رایحه‌ات دشت و دمن‌ها

از خون تو شد سرخ‌تر از سرخ چمن‌ها

 

گر پهنۀ پیشانی تو جای عمود است

پس تیر چه می‌کرد در آن چین و شکن‌ها

بند چهاردهم از ترکیب بند حضرت عباس (ع)

ساقی شده‌ای پس می ادراک بیاور

از میکدۀ معرفتت تاک بیاور

 

ما ساکن میخانۀ چشمان تو هستیم

یک جرعه می ناب عرفناک بیاور

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×