دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
سینه‌سرخان

باز شط تفتید و آب آتش گرفت

روح باغ از اضطراب آتش گرفت

 

باز چشم ارغوان آلوده است

شهد گل با شوکران آلوده است

آیا تویی عزیز پیمبر؟

ای پیکر برهنۀ بی سر حسین من آیا تویی عزیز پیمبر، حسین من؟

 

پیدا نمی‌کنم به تنت جای بوسه‌ای جز جای تیر و نیزه و خنجر حسین من

فقط شام

در شام فقط اشک ز دیده می‌ریخت

صد قطرۀ خون وقت سپیده می‌ریخت

 

سنگ از سر بام سوی سرها می‌رفت

از نیزه فقط سر بریده می‌ریخت

پیکر پرپر

 بعد من کار تو خواهر سخت است دیدن داغ برادر سخت است

 

آخرین لحظه به هنگام وداع آه بوسیدن دختر سخت است

بهـار گل

 بهـار گل به جراحـات پیکـرت پیداست چقـدر زخـم بر اندام بی‌سـرت پیداست

 

به مـادر تـو «زیـارت قبـول» باید گفت که جای بوسۀ گرمش به حنجرت پیداست

علیکنّ بالفرار

 با چشم اشک بار علیکنّ بالفرار با قلب داغ دار علیکنّ بالفرار

 

وقتی کمان حرمله شلاق دست شد پنهان و آشکار علیکنّ بالفرار

 

بر سرم خاک، شاه بر خاک است

 صبح تا عصر پیکر آورده چه قدر جسم بی سر آورده لیک با آنکه اصغر آورده خستگی را ز پا درآورده

سایۀ سر

 ای وای من که دلبرم از دست می‌رود این دلخوشی آخرم از دست می‌رود

 

پیراهنش عجیب بوی سیب می‌دهد این یادگار مادرم از دست می‌رود

آیۀ تطهیر

 وقتی که کافرها تو را تکفیر کردند سرنیزه‌ها خواب تو را تعبیر کردند

 

ظهر است اما اسب‌ها روی تن تو چندین هلال ماه را تصویر کردند

یا اخا دلواپس خواهر نباش

 در پی دیدار روی کیستی گوئیا در فکر زینب نیستی

 

گوئیا دلتنگ مادر گشته‌ای مات روی مادری سرگشته‌ای

قیمت

آن روز که آمدند و دیدند مرا

با قیمت عشقشان خریدند مرا

 

دیدند که در وجود من عباس است

از بهر حسین آفریدند مرا

تسبیح خون

امشب دلم گرفته ز دنیای بی‌وفا

گریَمْ درون چاه شب از غیبت شما

 

بس برگ‌های زرد که در کوچه‌های درد

از شاخه‌ها چکید و فرو مُرد، بی‌صدا

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×