دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
جامۀ احرام

دلا! بسوز که هنگام اشک و آه شده است

دو ماه، جامۀ احرام ما، سیاه شده است

 

حکایت دل ما و غم غریبِ حسین

حدیث جاذبۀ کهربا و کاه شده است

 

احرام خون

 

فرمود: «مکّه مسموم»، فرمود: «مکّه سَم شد»

این خانه بار دیگر، بازار بیش و کم شد

 

دیشب دوباره جدّم، آمد به خوابم و گفت:

این خانه بار دیگر، جُرثومۀ صنم شد

 

آبروی حج

خوشا آن کس! که امشب در کنار کعبه، جا دارد

به سر، شور و به دل، نور و به لب، ذکر خدا دارد

 

همه در مکّه جمع و کاروانی خارج از مکّه

ره صحرا گرفته، کیست این، عزم کجا دارد؟

 

 

تنهای تنها

ای ساربان! آهسته ران، کز دیده دریا می‌رود

از شهر زهرا نیمه‌‌شب، فرزند زهرا می‌رود

 

منزل به منزل کاروان، گردیده در صحرا روان

با ناله و آه و فغان، تنهای تنها می‌رود

 

تاج افتخار

مهر تو را به عالم امکان نمی‌دهم

این گنج پُر بهاست، من ارزان نمی‌دهم

 

گر انتخاب جنّت و کویت به من دهند

کوی تو را به جنّت و رضوان نمی‌دهم

 

تمجید ملائک

سلام ما به شهیدی! که عشق، زنده از اوست

کسی که خون خدایش دویده در رگ و پوست

 

سلام ذات خدا و‌آن‌ چه آفریده خدا

بر او! که آبروی عالمی ز خون گلوست

 

ارمغان حسین

 

الهی! بهر قربانی به درگاهت، سر آوردم

نه تنها سر برایت بلکه از سر، بهتر آوردم

 

پی ابقای «قَد قامت»، به ظهر روز عاشورا

برای گفتن «الله اکبر»، اکبر آوردم

خون مژه

زینبا! روز جدایی، نرسیده است، هنوز

جای اشک از مژه‌ات، خون نچکیده است، هنوز

 

آن ‌قَدَر مویه مکن، آه مکش، اشک مریز

روز فریاد و فغانت، نرسیده است، هنوز

 

مسافر سرگردان

باز این چه نواست؟ وز کجا می‌آید؟

کاین نغمه‌ به گوش، آشنا می‌آید

 

یا رب! چه غبار دل‌نشینی است! که باز

بر لوح دل از خاطره‌ها می‌آید

 

جگر سوختگان

بهرت، ای کرببلا! آمده مهمانی چند

دیده بگشا و ببین، موکب سلطانی چند

 

بر مه و مهر فلک سای سر خود که تو را

داده دادار جهان، نیّر تابانی چند

 

زیارت‌گاه انبیا

فرود آیید، یاران! وعده‌گاه داور است، این جا

بهارستان سرخ لاله‌های پرپر است، این جا

 

چه غم؟ گر از منا و وادی مشعر، سفر کردید

خدا داند که بهتر از منا و مشعر است، این جا

 

 

صحرای خونین

الا! یاران من! میعاد‌گاه داور است، این ‌جا

بدن‌ها غرق خون، سرها جدا از پیکر است، این ‌جا

 

مَلَک! قرآن بخوان در خاکِ روح‌انگیزِ این وادی

که هفتاد و دو گل از باغ عترت، پرپر است، این ‌جا

 

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×