دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
بیهوده

از سوزش زخمشان غزل ساخته‌ایم

اما به غرورشان نپرداخته‌ایم

 

دریای حماسه‌اند و ما بیهوده

قلاب درون‌خشکی انداخته‌ایم

میان انجمن

کنم بر آن سر ببْریده گریه یا به تنَش؟

که روی خاک، درافکنْد خصم، بی‌کفنش

 

به راه دوست ز دشمن رسید هر تیری

به خنده باز، دهان کرده زخم‌های تنش

 

چشمه‌های لَنْ تَرانی

خوشا خندیدن گُل با لبِ زخم

سماع و رقص در تاب و تبِ زخم

 

خوشا پرپر شدن امّا شکفتن

شکستن، زخمه، زخمه ... تا شکفتن

 

کوتاه سروده
شور حسین

هر زخم که خورد، زخمه کاری‌تر شد

موسیقیِ داغ‌ها بهاری‌تر شد

 

این شورِ حسین دستگاهی است عجیب

کز نغمۀ آن دو چشم، آری! تر شد

نینوای زخم

هفت بند عشق دارد نینوای زخم تو

ای تمام گریه­‌هایم های های زخم تو

 

در سکوت اشک، پژواک صدایم گم شده­ است

شرحه شرحه درد می­‌خوانم برای زخم تو

خطبۀ اشک برای شهدا سهم تو شد

بعد از آن واقعۀ سرخ، بلا سهم تو شد

پیکر سوختۀ کرب و بلا سهم تو شد

 

بعد از آن واقعه هفتاد و دو آیینه شکست

ناگهان داغ دل آینه‌ها سهم تو شد

زخم

دل پر از زخم، نفس زخم، رگ حنجر زخم

گوشه‌ای درته گودال، لب حنجر زخم

 

آسمان پر شده از سر، سر بر نیزه شده

پیکری روی زمین بی سر و، سرتاسر زخم

از عطش می‌آید این گیسو پریش بی‌قرار

باز می‌گردد ز عاشورا چه تنها ذوالجناح حرف‌هایی سرخ دارد با دل ما ذوالجناح از عطش می‌آید این گیسو پریش بی‌قرار دارد از دریا نشانی هیچ آیا ذوالجناح؟  

نشد امسال...

یک شهر دعا کرد و بلا کم نشد امسال

خون شد جگر خلق و محرم نشد امسال

 

 ای ماه چه دیر آمدی از راه و عجیب است

دلواپس توعالم و آدم نشد امسال

سوگ سر سروران سلام الله علیه

ای که از زخم فراوان، مظهر بی چند وچونی

در حجاب خاک و خون چون شاهد غیب مصونی

 

آه و واویلا! چنان کوبیدۀ سُمّ هَیونی

همچو اسم اعظمی کز حیطۀ دانش برونی

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×