دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
ریشۀ عشق

ای مادر عباس فدای پسرت

ای همسر خورشید فدای قمرت

 

ای ام بنین مادر سقای حرم

تو ریشۀ عشقی و وفا شد ثمرت

انارستان

اشک تو بقیع را انارستان کرد

آفاق مدینه را نگارستان کرد

 

گفتند که عباس تو در اوج عطش

از آب گذشت و کارِ کارستان کرد

شرح غم امّ‌البنین

بشنوید ای اهل دل این ماجرا!

دید مروان مادر عباس را

 

در بقیع شد غرق شور و زمزمه

اشک ریزان بر عزیز فاطمه

بانوی وقار

شنو ای دل؛ از من، تو این ماجرا

کن ای دیده؛ جاری سرشک عزا

 

چو امّ‌البنین در مدینه، شنید

شده چار فرزندش از کین، شهید

شمع شعله‌ور

السّلام ای گوهر دریای نور

السّلام ای بحر گوهر زای نور

 

السّلام ای رهرو نور الهدیٰ

السّلام ای همسر شیر خدا

بیت‌الاحزان

صد شکن از غم نشیند بر جبین

گر بگویم شرحی از امّ‌البنین

 

ای ز داغت داغدار افلاکیان

همنوا با نالۀ تو خاکیان

 

خداحافظ

خداحافظ ای چشم گریان چو ابر

خداحافظ ای چار تصویر قبر

 

خداحافظ ای خاک‌های بقیع

شب و روز محنت‌فزای بقیع

لعل لب

بشنو از من این کلام معتبر

هست منقول از احادیث این خبر

 

آنکه چون دادی خدای دادگر

زوجۀ شیر خدا را یک پسر

بیت‌الحزن

بازگشتم با غم و محنت قرین

یادم آمد از غم امّ‌البنین

 

شد ز دشت کربلا چون باخبر

بیت‌الاحزان در بقیعش شد مقر

نمک‌ پرورده

من مادر سالار غیرت در زمینم

من غصه‌دار فاطمه، امّ‌البنینم

 

من قلب مجروح و پر از احساس دارم

شادم در این دنیا که یک عباس دارم

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×