دسترسی سریع به موضوعات اشعار
صّل علی حر!
سد کردهای از کینه چرا راه مرا حر؟!
از جان من امروز چه میخواهی یا حر!
هر بار کسی آمد و پیکی ز بلا داشت
این بار چه آوردهای از معرکه، ها! حر!
در دست تو شمشیر نمیبینم انگار
بی اسب و سلاح آمدهای جانب ما، حر!
شادمان باش! حسین از تو رضایت دارد
این چنین خواست خدا نام تو را حر باشد
کاخها در نظرت پارهای آجر باشد
آه آنقدر بزرگی که شهادت میخواست
دل بی تاب تو از کرب و بلا پر باشد
به پیشگاه حضرت حر (ع)
ای حر تو دگر حرّ فداکار حسینی
آزاد شدی ز آن که گرفتار حسینی
نفروختی آخر شرف و عزّت خود را
اجر تو همین بس که خریدار حسینی