دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
صاحب کرم

هرجا که حرف معرفت افتاد لاجرم

شاعر نوشت اول خط «صاحب کرم»

 

صاحب کرم اگرچه به ظاهر شود ذلیل

اما به ذهن مردم دنیاست محترم

 

گداهای گرفتار

وقتی همه جا شهره به عنوان تو باشیم

باید که فقط ریزه‌خور خوان تو باشیم

 

دامن نکش از دست گداهای گرفتار

بگذار کمی دست به دامان تو باشیم

 

هزار حج به زیر پای زائر تو ریخته

اگر که غم برای توست، غم به درد می‌خورد

غمت برای خوب بودنم به درد می‌خورد

 

نباید از یکی دو قطره اشک هم گذشت، چون

همین دو قطره اشک لاجرم به درد می‌خورد

 

نوکری نوکرت را دوست می‌‌دارم حسین

من گدایی درت را دوست می‌‌دارم حسین

سائلان محضرت را دوست می‌‌دارم حسین

 

دست‌بوس نوکرت‌بودن برای من بس است

نوکری نوکرت را دوست می‌‌دارم حسین

 

نوبت قربانی

حج‌ات قبول نوبت قربانی تو شد

وقت سماع و سلسله‌جنبانی تو شد

 

احرام بسته‌اند ملائک به دیدنت

برخیز! وقت آینه‌گردانی تو شد

 

گدایی‌کردن امثال حاتم

آن‌چنانکه بارش باران  نم‌نم دیدنی است

چشم خیس گریه‌کن‌های شما هم دیدنی است

 

هم نزول حضرت جبریل سوی روضه‌ها

هم گدایی‌کردن امثال حاتم دیدنی است

 

بدون اشک غمت، باغ دیده پژمرده است

جهان من که جدا از تو جانم افسرده است

شبی صدا نزنم یا حسین، دلم مرده است

 

قسم به عشق که جانم به گریه محتاج است

بدون اشک غمت، باغ دیده پژمرده است

 

شاه‌طلب

ذکر حرم توست که گل کرده به لب‌ها

پس گوش بکن نالۀ «آقا بطلب‌» ها

 

تنبیه نکن، گر چه بدم، گر چه سیاهم

محتاج نوازش شده‌ام جای غضب‌ها

 

با تو خدا معادله‌ها را به هم زده

مهر تو پشتوانۀ ‌ایمان نوکر است

نوکر تمام عمر بدهکار این در است

 

چشمان خیس عالم و آدم گواه ماست

اینکه چقدر نام شما گریه‌آور است

 

علت خلقت من گریه برای غم توست

پسر فاطمه! ‌ای روشنی چشم ترم

سایۀ پهن، ز الطاف خدا روی سرم

 

مادرم آشپز بزم عزاخانۀ توست

و میاندار صف سینه زنانت پدرم

 

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×