دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
وارث روضه‌های عاشورا

آخرین عصرجمعۀ رمضان، دل من بی قرار می‌‌‌ماند

گرچه غرق گناه و معصیت است، پای این انتظار می‌‌‌ماند

 

قدر این ماه را ندانستم، چشم بر هم زدم که رفت از دست

جمع شد سفره، شک ندارم که، کرم سفره‌دار می‌‌‌ماند

 

از نجف تا کربلا

آتشفشان از کوه غربت بی صدا ریخت

وقتی شرار کینه از تیغ جفا ریخت

 

زخمی که در کوچه نشد باز از غریبی

سر باز کرد آخر ز سر روی عبا ریخت

 

گریۀ بارانی عاشورایی

عیب این است: دگر بال و پری نیست که نیست

سحر و نافله و چشمِ تری نیست که نیست

 

در من خسته پس از این همه سال آزادی

حال جز توبه شکستن هنری نیست که نیست

 

رحمت حسین

عبدی که بود پست و هوسران‌تر از همه

برگشته سر به زیر، پشیمان‌تر از همه

 

از خود فرار کرده غلام فراری‌ات

سوی تو بازگشته گریزان‌تر از همه

 

چه مبارک سحری است

شب جمعه دل ما گفت علی، گفت حسین

رو به درگاه خدا گفت علی، گفت حسین

 

از همه رانده شده چشم بر این در دارد

بنده‌ای غرق خطا گفت علی، گفت حسین

 

تمنای روز ظهور

به حق خدای شب قدرها

بیا‌ ای دعای شب قدرها

 

حضور تو تنها نفس می‌‌‌دهد

به حال و هوای شب قدرها

 

کاش قرآن به سر بگیرم من

سفره‌دار خدا، امام زمان

دگر امشب بیا امام زمان

 

شب قدر است هر کجا هستی

التماس دعا، امام زمان

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×