دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مقتل السّجاد

تجسم نیمی از روضه است، وقتی روضه در پرده است

تجسم نیمی از روضه است، وقتی روضه در خیمه به خود پیچیده تب کرده است

خود روضه به هر سو چشم می‌‌دوزد

خودش تب می‌‌کند در خویش و می‌‌سوزد

تجسم نیمی از روضه است، وقتی روضه مستور است

تجسم نیمی از روضه است، وقتی روضه از چشم همه دور است

 

ای امام اشک

از روزهای قافله دلگیر می‌شوی هر روز چند مرتبه تو پیر می‌شوی؟ در شام شوم زخم زبان‌ها چه می‌کشی؟ کز روشنای عمر خودت سیر می‌شوی

 

آمده بشکند قفس‌ها را

من همان یا کریم دام شما جبرئیل قدیم بام شما

صبح روز نخست خواندمتان چقدر آشناست نام شما

یعقوب کربلا

در تشنگی سراب به دردی نمی‌خورد تنها خیال آب به دردی نمی‌خورد

حرفی بزن که اشک مرا در بیاوری این جام بی شراب به دردی نمی‌خورد

گریه سپاه او شد

بغضش شکست، زخم دلش بی حساب شد سجاده‌اش معطر با اشک ناب شد

او سید البکاء حسینیۀ خداست گریه سپاه او شد و پا در رکاب شد

مهمان رسول الله

صحرا به صحرا، کو به کو هر روز

گفتیم از جان رسول الله

از آن شهید بی سری که بود

این بار مهمان رسول الله

 

همه جا را تو کربلا کردی

همین که داغ رسید عمه را صدا کردی نشستی و وسط خیمه‌ها دعا کردی

 

چقدر داغ که در نیم روز دیدی تو چقدر عمر که دائم خدا خدا کردی

 

گریۀ بی پایان

آسمان هم خجل از چشم تو و بارانت آخری نیست بر این گریۀ بی پایانت

 

آب می‌بینی و طفل و گل و سقا و جوان بیشتر می‌شود انگار غم پنهانت

به یاد کرب و بلا گریه می‌کنی

بین نماز، وقت دعا گریه می‌کنی با هر بهانه در همه جا گریه می‌کنی

در التهاب آهِ خودت آب می‌شوی می‌سوزی و بدون صدا گریه می‌کنی

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×