دسترسی سریع به موضوعات اشعار
نور فاطمی
آسمان در طلوع یک خورشید
میکند روزهای خود تمدید
این چه نوری است در افق پیدا
این چه نوری است؟ نورعشق و امید
نجف و کربلا دلم لرزید
قصد، قصد زیارت است اما، مانده اول دلم کجا برود
حال و روز مرا هر آنکس دید، گفت باید به کربلا برود
نجف و کربلا دلم لرزید، مشهد و کاظمین، خوب آمد
یازده بار استخاره زده، تا بفهمد به سامرا برود
دلهای شیعیان همه در انحصار توست
ما بندهایم، گرم تمنای اهل بیت
در سینهام نشسته رد پای اهل بیت
دل بستهام به وعدۀ فردای اهل بیت
بر پای سفرههای حسنهای اهل بیت
مسیح آل محمد، مسیح زهرایی
پَرِ شکسته به بالا نمیرسد هرگز
تلاش میکند اما نمیرسد هرگز
کبوتری که هوایی نشد در این وادی
به آسمان تمنا نمیرسد هرگز