دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
مدح حضرت علی اکبر (ع)
این کرم‌خانه بعید است از گدا خالی شود

 در محبت گاه بیماری ز درمان بهتر است

یار وقتی نیست حال نابسامان بهتر است

 

بی محلی‌های لیلی دار مجنون است آه

گاه دشنام لبی از گفتن جان بهتر است

مدح حضرت علی اکبر (ع)
در خَلق و خُلق و منطق خود، چون پیمبری

هرگز ندیده چشم فلک چون تو دلبری

پور حسین فاطمه و روح پروری

 

لب وا کنم به مدح کدامین صفات تو

کز حدّ وهم و فهمِ خلائق، تو برتری

شعر جدید سید مجتبی ربیع نتاج در مدح حضرت علی اکبر (ع)
در قلب بابایت حرم داری

ای کاش آنجا زیر پاهایت

مثل مدینه در تلاطم بود

آنجا که شد شش گوشه جا دارد

یک گنبد خضرای دوم بود

به مناسبت ولادت حضرت علی اکبر (ع)
هزاران خسرو و فرهاد و یوسف، می‎شود مجنون

رُخش سبزه ‎است و مویش مشکی و لب: قرمزِ اُخرا کأنّ المصطفی قد عادَ یولَد مرّهً أخری یقین روح محمد رفته در جسم علی اکبر اگر ما می‎پذیرفتیم مفهوم تناسخ را

پیش پایت سر خوبان دو عالم به سجود

ای که از طلعت تو شمس و قمر آشفته

شب پریشان شده، دامان سحر آشفته

 

جوهر از وسعت اوصافِ تو لب خشکیده

و به توصیف تو ارکان هنر آشفته

 

رحمه الواسعه‌ای، عرش خدا مسند توست

به کران تو بلندای نظر آشفته

بوسید روی ماهت و گفتا که محشری

هم در مقام و نام و جلالت تو اکبری هم اینکه در عشیره شما ازهمه سری

گفتا اگر که ختم رسالت نمی‌رسید حتما تو آخرین نبی هستی، پیمبری

به مناسبت ولادت حضرت علی اکبر (ع)
احمدترین به صفحۀ دنیا رسیده است

دریاترین به دامن صحرا رسیده است  ره واکنید، کعبۀ دل‌ها رسیده است

 یوسف بریده سر، سر بازار آمده  پابوسی‌اش خلیل و مسیحا رسیده است

مدح حضرت علی اکبر (ع)
اَشهدُ اَنّ عشق چاقویش!

کاروان کاروان شب تاریک، گم شده لابلای گیسویش خنجر از دست ماه می‌افتد، در مصاف هلال ابرویش

چشم‌هایش از آسمان لبریز، سینه‌اش داغدار طوفان هاست دست‌هایش به وسعت دریا، هیبت کوه در دو بازویش

در خانۀ خون خدا آمد خدا را مظهری

امروز پیک خوش خبر هی حلقه بر در می‌زند بر در مکرر حلقه را از عشق دلبر می‌زند

 

از نغمه در مرغ دل در سینه‌ام پر می‌زند شادی به صد شور و شعف از هر دری سر می‌زند

 

از شوق دل روح الامین شهپر به شهپر می‌زند از عشق اکبر نعرۀ الله اکبر می‌زند

به مناسبت ولادت حضرت علی اکبر (ع)
نشسته روی دوشت آبشارها

سرودن از لب تو با انارها

و راوی شکفتنت بهارها

 

به پاک بودن تو غبطه می‌خورند

زلالی تمام چشمه سارها

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×