ز سوز آه، طبعم آتشین است

شب اندوه و حزن مؤمنین است

بقیع را گوهری دیگر رسیده

وفات حضرت امّ‌البنین است

دلی سرشار از احساس دارم

هوای سرزمین یاس دارم

به بزم گریه در مهمانی اشک

عزای مادر عباس دارم

زینب ای زینب محزون و غمین

باغبان گل یاس امّ بنین

بر تو ای مادر عباس سلام

من علیک ای همه جا یار امام

عبد صالح پسر شیر خدا

دانش‌آموز دبستان وفا

خاکسار قدم آل الله

پاسبان حرم آل الله

آسمان را مچاله کرد و گریست، یاد ِمنظومۀ جوان افتاد

اشک‎هایش شهاب شد غلطید، و در آن سمت کهکشان افتاد  

رو به تسبیح آفتاب نشست، دانه‎دانه غروب را نخ کرد تو مگر تشنه نیستی پسرم؟ لب بزن، آتش از دهان افتاد