دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
یاد حسین می‌دمد از نای تشنه‌ات

بغضی شکسته داری و فریاد کوچه‌ای

هی می‌خوری زمین و ولی یاد کوچه‌ای

 

گرچه غریب بودی و کس سوی تو نرفت

شکر خدا که میخ به پهلوی تو نرفت

 

به لب خشک تو از جام محرم دادند

 

مثل بغض از وسط حنجره برخاسته‌ایم

همچو اشک از غم یک خاطره برخاسته‌ایم

با دو صد حاجت و درد و گره برخاسته‌ایم

به هواى حرم سامره برخاسته‌ایم

 

بر پای سفرۀ تو نشستیم یا حسن

 

پا از گلیم بیشتر انداخته گدا

وقتی به خاک پات، سر انداخته گدا

اطراف صحن بال و پر انداخته گدا

گر سوی گنبدت نظر انداخته گدا

 

زندگانی تو ترکیب هزاران داغ است

پر پرواز گشودی و مهیا شده‌ای

زهر افتاده به جانت که چنین تا شده‌ای؟

 

زندگانی تو ترکیب هزاران داغ است

آنچه اجداد تو گشتند، تو یکجا شده‌ای

 

دور از وطن

دیگر توانی در میان پیکرت نیست

آقا رمق بین دو چشمان ترت نیست

 

لعنت به این زهری که آبت کرد این طور

در بسترت انگار جسم لاغرت نیست

 

زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب

زهر افتاده به جان جگرم، مهدی جان

لرزه انداخت ز پا تا به سرم، مهدی جان

 

به لب خشک پدر آب گوارا برسان

که من از سوز عطش شعله‌ورم، مهدی جان

 

یا أباالمهدی ادرکنی

 

به روی بال ملائک سوار می‌آید

برای آمدنِ آن سوار، می‌آید

 

بگو به لب که برای گرفتن حاجت

چقدر یا حسن امشب به کار می‌آید

دل‌های شیعیان همه در انحصار توست

ما بنده‌ایم، گرم تمنای اهل بیت

در سینه‌ام نشسته رد پای اهل بیت

دل بسته‌ام به وعدۀ فردای اهل بیت

بر پای سفره‌های حسن‌های اهل بیت

سرمایۀ حُسن

سَرور یازدهم کز همه نقص، او بری است

قبلۀ ما، حسن بن علی عسکری است

 

رایج از همّت او، قاعدۀ جعفری است

مدّت دولت او، گر چه کنون، اسپری است

 

لیک در جمله عوالم، متصرّف بُوَدا

جان ز حرمان حضورش، متأسّف بُوَدا

شاه بیت وجود

چند دلا! روز و شب، در این سپنجی سرا

ندیم حرصی و آز؟، اسیر نفْس و هوا؟

 

به چشم عبرت ببین کز این دیار فنا

بسیج عقبی کنند، به هر صباح و مسا

 

 

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×