دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
به لطف افطار

 

 

دلم دوباره گرفتار «امّ‌کلثوم» است

که فصل رونق بازار «امّ‌کلثوم» است

 

به روز آخر ماه جمادی الثّانی

تمام شیعه عزادار «امّ‌کلثوم» است

پیرو

 

ای ماه! به شوق نظرت می‌آیم

با قافله‌ی خون جگرت می‌آیم

 

هستی تو امام من و من پیرو تو

می‌گریم و دنبال سرت می‌آیم

نالۀ سکوت

 

یک ناله که از نهاد ما برمی‌خاست

 صد تن به سکوت ما ز جا برمی‌خاست

 

طفلى که ز سیلى به زمین می‌افتاد

 با ضربت تازیانه‌ها برمی‌خاست

تکمیل شهادت از اسارت

ای آن که به قلب‌ها امارت کردی

تکمیل شهادت از اسارت کردی

 

ماییم و تو و زیارتت، ای که به اشک

رگ‌های بریده را زیارت کردی!

 

عید جدید

شامیان! شام چرا شهر تماشا شده است؟

یا مگر عید جدیدی است که پیدا شده است؟

 

چه هیاهوست خدایا! درِ دروازه‌ی شام؟

بر ورود چه کس این گونه مهیّا شده است

 

محرم و نامحرم

 

هزاران چشم نامحرم تماشا می‌کند ما را

بگردان یا رب! از ناموس خود چشم تماشا را

 

شرار خجلتم سوزد که گوید نیزه‌داران را

که تا لختی ز محمل‌ها جدا سازند سرها را

 

 

اشک حسرت

 

گریه، اى دختر رباب! مکن

نرگست، شیشۀ گلاب مکن

 

روى غم‌‏هاى جان، غمى مفزاى

ز اشک حسرت، دلم کباب مکن

بازگشت کاروان به مدینه

       

شنیدم کاروان غم ‏قرینه

چو شد نزدیک در شهر مدینه

 

ز آه غم به پا خرگاه کردند

جهان پر ناله ز اشک و آه کردند

 

وقت نزول

از پشت بام بر سرمان سنگ می‌زنند

بر زخم کهنۀ پرمان سنگ می‌زنند

 

وقت نزولِ سورۀ توحید بر لبت

ابلیس‌ها به باورمان سنگ می‌زنند

به روی آینه‌اش گرد از سفر دارد

رسیده قافله و چشم‌های تر دارد

برای ام بنین کاروان... خبر دارد

 

خدا کند که مراعات سن او بشود

که نقل حادثه بر قلب او ضرر دارد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×