دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جملۀ آخر
در پیش من آتش مزن بال و پرت را
خونین مکن جان پدر چشم ترت را
فردا همینکه جمع کردی بسترم را
آماده کن کمکم عزیزم بسترت را
گویا که روضۀ علی اکبر شروع شد
تشبیه و وصف روی تو کار خیال نیست
آئینۀ وجود خدا را مثال نیست
بر هرچه هست، نام محمّد نوشتهاند
آری که اسم و رسم خدا را زوال نیست
این اعتقاد ماست که لقمه به جای خود
حتی نفس کشیدن بی تو حلال نیست
روضه از این به بعد مکشوف است
ملکوت نگاه بارانیت
راوی یک مدینه اندوه است
سالیانی است از غم غربت
خاطر خستۀ تو مجروح است
این اهالی ظلمت دنیا
مردمان قبیلۀ وهمند
در سلوک هدایت و رحمت
اشتیاق تو را نمیفهمند