دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
در سینۀ تو روضۀ گودال مانده است

در این بهار چهره دم از گل نمی‌زنیم

با نغمۀ تو خنده به بلبل نمی‌زنیم

 

معراج می‌رویم چو شبنم نه مثل رود

یعنی قدم به خاک تنزل نمی‌زنیم

قرار ما همه تنگ غروب، صحن حسین

دمی که سیر وجودم الی السما می‌شد

تمام صفحۀ شعرم پر از خدا می‌شد

 

گمان کنم خبر از یار می‌رسد امشب

که باب فیض الهی به سینه وا می‌شد

بر لبت ذکر حسین است به هر شام و سحر

 

باز از مَهد امامت خبری می‌آید

خبرِ تازه‌تر از تازه‌تری می‌آید

 

همه گویند به هم بخت جهان وا شده است

این خبر با سند معتبری می‌آید

مدح امام زمان (عج)
در روضه احتمال حضورت قوی‌تر است

هر شب یتیم توست دل جمکرانی‌ام  جانم به لب رسیده بیا یار جانی‌ام

 

 از بادها نشانی‌تان را گرفته‌ام  عمری است عاجزانه پی آن نشانی‌ام

وارث هفتاد و دو خورشید

تو مُهر یقین به روز تردید شدی

مضمون دعای سفرۀ عید شدی

هم منجی کوچه‌های تنهایی یاس

هم وارث هفتاد و دو خورشید شدی

ای کاش با تو راهی کرب و بلا شدن

 

ابر کرم که نم‌نم باران درست کرد

از این کویر خشک، گلستان درست کرد

 

دل را تجلّیات خداوندی سحر

خانه‌خراب زلف پریشان درست کرد

آخــرین منتقمِ خـون خدایـت کردنـد

دوست دارم به توّلای تو بنویسم عشق

آه خورشید به پهنای تو بنویسم عشق

 

دستْ خطم به قشنگی خط و خالت نیست

تا به زیبایی لب‌های تو بنویسم عشق

 

دوست دارم که شبی روی فرج نامه‌تان

با همه مردم دنیای تو بنویسم عشق

پرچم سرخ حسین ابن علی باشد به دوشم

من کی‌ام قلب وجودم، من کی‌ام جان جهانم

من کی‌ام نور عیانم من کی‌ام سرّ نهانم

 

من کی‌ام کهف حصینم من کی‌ام مهد امانم

من کی‌ام مولای خلقت در زمین و آسمانم

اى سرزمین کربلا در انتظارت

یک شب که عشقت باز از دل در گذر شد

نام تو را بردم پیاپى تا سحر شد

 

تا صبحدم آن شب به یادت گریه کردم

هر قطره اشکم در پى تو در سفر شد

ای داغدار لعل لب و چوب خیزران

ای قبلۀ نمازگذاران آسمان 

ای خلق عالمت به سر سفره میهمان 

 هجر تو کرده قامت اسلام را کمان 

 

الغوث یا بن فاطمه الغوث الامان 

عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×